وقتى کسی را که دوستش داریم بیمار میشه را میگیم امتحان الهى است و وقتی آن کسی که دوستش نداریم بیمار میشه را میگیم عقوبت الهی است.
وقتى آن کسی که دوستش داریم دچار مصیبتى میشه را میگیم از بس که خوب بود و وقتی آن کسی که دوستش نداریم دچار مصیبتی بشه را میگیم از بس که ظالم بود.
مراقب باشیم قضا و قدر الهى را آنطور که پسندمان هست تقسیم نکنیم.
همه ما حامل عیوب زیادى هستیم و اگر لباسى از سوى خدا که نامش سِتْر (پوشش) است نبود، گردنهاى ما از شدت خجالت خم می شد.
پس عیبجویى نکنیم در حالى که عیوب زیادى چون خون دررگها در وجودمان جاری است.
*بسم رب الشهدا و الصدیقین*
خواندنش کمتر از 5 دقیقه وقت میبره ولی به اندازه صدها سال عزت و کرامت دارد برای ایران اسلامی و باعث میشود تو (پسر شاه) و وطن فروشانی مثل خودت و مجیزگویانی مثل شاهین لجنی (نجفی) بدونیند که هیچ جایگاهی در ایران عزیز که با خون هزاران شهید به ثمر نشسته ندارید. لعنت خدا بر دیکتاتور آری از مهر!!!
و اما بعد ...
به پدرت لعنت میفرستیم، چون آثار خیانت و وطن فروشی او هنوز از یادمان نرفته است. راستی یادت هست پدرت شاه شد، غربیها از ما حق توحش میگرفتند؟؟!! اما حالا آمریکاییها برای برقراری امنیت در منطقه غرب آسیا از سیدعلی اجازه میگیرند.
زمانی که تو با پدر وطن فروشت از ایران فرار میکردید، به ما میگفتند عرضه ساخت آفتابه را هم ندارید، ولی حالا فرزندان سیدعلی؛ پیشرفتهترین پهباد جهان را خودشان تولید میکنند، پهبادهایی که غیر از آمریکا هیچ کشوری قادر به ساخت آن نیست.
دلم می خواهد بیایی پایین کنارم بنشینی و سَرَم را روی زانوهایت بگذارم و دو سه ساعتی را در سکوت و آرامش بخوابم.
بعد آرام بیدار شوم و کنار هم بنشینیم و دو فنجان چای بنوشیم و با هم حرف بزنیم.
اما از آنجا که من کوچیکتر و خیلی خیلی کم طاقتم، اجازه بده اول من صحبت کنم.
دوست دارم آنقدر حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم تا تماااااااااااااام این دلتنگی ها را بیرون بریزم.
تماااااااااام ریز و درشتی که در این دل آشفته لانه کرده است، همه را باهم بیرون بریزیم و اضافاتش را دور ریخته و نگه داشتنی ها را گردگیری کنیم.
در و دیوار دل را بشوییم و بعد دانه دانه ماندنی ها را تمیز و مرتب گرد تا گرد خانه دل بچینیم.
حالا شاید بشود کمی نفــس کشید.
خدایا! چند دقیقه ای را بیا پایین!
12 تیر 1367 طبق روال روزانه هواپیماهای زیادی از فرودگاههای مختلف کشور به مقصد خود پرواز کردند، اما سرنوشت پرواز مسافربری شماره 655 شرکت هواپیمایی ایرانایر از تهران به مقصد دبی با سرنوشت بقیه هواپیما فرق داشت و برای همیشه نامش جزو قربانیان یکی از بزرگترین جنایتهای هواپیمایی در دنیا در تاریخ ماندگار شد، جنایتی که از نظر میزان تلفات انسانی، هفتمین جنایت مرگبار هوایی تاریخ است.
این روز (12 تیر 1367 برابر با سوم ژوئیه 1988) تاریخی است که سالهاست غرب برای فراموشی آن تلاش میکند اما هر سال برای زنده نگه داشتن یاد شهدای این حادثه و فراموش نکردن جنایت آمریکا، آبهای خلیج فارس گل باران میشود. در این روز هواپیمای ایرانی با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یو.اس.اس.وینسنس متعلق به نیروی دریایی آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی سرنشین آن جان باختند.
امروز سالگرد شهادت بیش از ۲۹۰ مسافر بیگناه هواپیمای ایرباس کشورمان برفراز خلیج فارس است. و هنوز هم خانوادههای شهدای این واقعه عزادار هستند و دولتمردان مدعی حمایت از حقوق بشر آمریکا هم هنوز بایت این موضوع عذرخواهی نکردند و تنها همین اقدام دولت آمریکا را میتوان سندی محکم در جنایتکار و تروریست بودن دولت آمریکا دانست.
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی باید ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍشت .ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ نمیشه ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ داشت
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ میدﻫﺪ و ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ که ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ!
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ و ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ!
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾند، ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩمها ﮐﻢ ﮐﻨﯽ ﻏﺼﻪﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺭاحتتر ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنی!
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم. چاقم، لاغرم، قد بلندم، کوتاه قدم، سفیدم، سبزهام یا ... همه به خودم مربوط است. مهم بودن یا نبودن رو فراموش میکنم.
روزنامه روز شنبه زباله روز یکشنبه است.
وقتی دفاع ازحقیقت اسلام، صفت تندرو بودن را به همراه دارد! و اعتدالیون فرزندان و مدافعان انقلاب را تندرو، بی شناسنامه و... می خوانند، آن وقت است که برای فرزندان انقلاب، تندرو بودن از صفتی نکوهیده به صفتی پسندیده تبدیل می شود.
شما را ارجاع میدهم به بیانات مقام معظم رهبری: « آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم تر و پایدارترند؛ حزباللّهیها را میگویند تندرو و میانهرو هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است : تندرو کسی است که پای بند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواسته های آنها تسلیم است »
این روزها با هرکسی صحبت میکنی یا به دنبال گرفتن کد در بورس است و یا پای کامپیوتر بورس بازی و خرید و فروش سهام میکند. برای من خیلی جای تعجب بود که چطور وقتی رونقی در کارخانجات نیست و اتفاق خاصی نیفتاده و حتی به خاطر کرونا در رکود اقتصادی هستیم؛ چرا باید بر خلاف منطق اقتصاد، سهام شرکت ها به یکباره اینقدر افزایش پیدا کند و حتی بازار سرمایه اعتنایی هم به تحولات نفتی جهان نکند و روند صعودی خود را ادامه دهد.
به نظر من دلایل مختلفی برای رشد بیسابقه و یکباره بازار سرمایه وجود دارد که سادهترین آن بیکاری مردم و خانهنشینی به خاطر کرونا است. مردم ترجیح میدهند حالا که به خاطر کرونا نمیتوانند از خانه خارج شوند، سرمایه های خرد خود مثلا ۲۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان را وارد بازار بورس کنند تا هم سودی برده باشند و هم از بیکاری نجات پیدا کنند. اما همه ماجرا این نیست، بلکه اصل قضیه به کسری بودجه دولت در سال ۹۹ بازمیگردد.
دولت علاوه بر کسری بودجه با مشکل تحریم و شیوع کرونا و رکود اقتصادی، بیکاری، کاهش بیسابقه قیمت نفت و عدم تحقق درآمدهای مالیاتی هم مواجه است که مشکلات کسری و فقدان بودجه را چند برابر کرده است. پیشبینیها این بود که کسری بودجه از دوران جنگ تحمیلی هم بدتر شود لذا دولت برای جبران کسر بودجه خود اقداماتی به اجبار باید انجام میداد که اولین گام، کاهش سهم صندوق توسعه ملی از در آمدهای نفتی تا ۲۰ درصد بود که از این محل حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان از کسری بودجه جبران می شد. بخش دیگر کسری را با فروش اوراق جبران کرد اما باز هم یکصد هزار میلیارد تومان کسری وجود داشت که باید از منابع مختلف تامین کند.
یکی از بهترین منابع جبران کسری بودجه، بازار سرمایه بود که دولت باید کاری میکرد که با جذاب کردن بازار سرمایه، سرمایههای سرگردان مردم جذب این بازار شود، لذا با این هدف سود سپردههای بانکی را از ۲۱ ، ۲۰ و ۱۸ درصد به ۱۵ درصد کاهش داد تا سپرده بانکی جذابیت قبل را برای مردم نداشته باشد و مردم ترغیب شوند به بازار سرمایه روی آورند، همچنین قیمت دلار را افزایش داد.
هر وقت میخواهم درباره این موضوع بنویسم، از همان اول در شروعش مشکل دارم اما از موضوعهایی است که مشتاقم بنویسم.
اگر دقیق به جامعه نگاه کنید میبینید افراد مختلفی مشغول به کار هستند و برای گذران زندگی خود تلاش میکنند. همین افراد، جامعه را تشکیل میدهند، جامعهای که به علم، صنعت، فرهنگ، سیاست و... نیاز دارد اما تمامی اینها در زیر چتر امنیت به دست میآید و به راستی جامعه و مملکتی که امنیت ندارد پیشرفتی هم ندارد و در یک جمله باید گفت که امنیت، لازمه پیشرفت هر جامعه است.
از مهمترین نیازهای هر کشوری امنیت پایدار است و کسانی هم هستند که نه تنها برای گذران زندگی خود، که برای فراهم کردن آرامش و آسایش دیگران جهت گذراندن زندگی و کسب معاش تلاش میکنند. در میان ما و در این جامعه هستند افرادی که اگر از کارشان بپرسی میگویم برای آنها همان بس که آنها را سربازان گمنام مصلح آخرالزمان بدانیم، همانهایی که مجاهدتها و چشمان تیزبینشان، جمهوری اسلامی ایران را به امنترین کشور در ناامنترین منطقه جهان تبدیل کردهاست و در گمنامی از این کشور محافظت میکنند و خواب را از چشم دشمنان ربوده و بر خلاف مردم که احساس امنیت میکنند، آنها در خاک این کشور احساس ناامنی میکنند.
سربازان گمنام امام زمان(عج) جملهای آشنا برای همه هست که هر از گاهی توسط رسانهها به گوش ما میرسد. چهار دهه هست که جهادگران عرصه امنیت با چشمانی بیدار و تیزبین، بدون منت و در عین گمنامی به مردم خدمت میکنند تا در سایه امنیتی که هست بدون دغدغه به زندگی روزمره بپردازند. اگر امروز من و شما در این کشور با آرامش و امنیت زندگی میکنیم نباید فراموش کنیم افرادی هستند که شبانهروز خواب را از چشم دشمن گرفتهاند و امنیت و آرامش را برای ما به ارمغان آوردهاند. آنها هیچوقت به دنبال نام و نشان نبودند چرا که مزد کار خود را از امام زمان(عج) دریافت میکنند و چه سعادتی بهتر از این.