* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *
با زبانی سرخ، همچنان سری سبز دارم

❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم. وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَــقُـــولُـــونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و ما هُوَ إلا ذکرٌ اللعالمین❤

سال‌هاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لب‌های خشک و ترک خورده بشر تازیانه می‌زند. آن زمان که دروازه‌های بهشت باز بود هر کسی با حرفه‌ای خود را به آن باب می‌رساند و ما نسل سومی‌ها (یا همان دهه شصتی‌ها) هم که دستمان درگیر صفر و یک است، بابی را گشودیم تا جرعه‌ای را تا شهادت بنوشیم. افتخارم این است که سرباز ولایت فقیه هستم و هرچند دستم خالیست، اما دلم پر است از عشق به ولایت. افتخارم پایبندی به دین مبین اسلام و فرهنگ و تمدن غنی ملی ایرانی است؛ که اگر این دو را در کنار هم حفظ کنیم به اوج قله‌های افتخار و سعادت خواهیم رسید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه.


خدایا ببخش مرا:

به خاطر مطالبی که به خاطر تو ننوشتم،
به خاطر کامنت‌هایی که تو در آن نبودی،
از اینکه با مطالبم بنده‌ای را از تو دور کردم،
که می‌توانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم،
که وقتی مطالبم پرنظر و پر بازدید شد، گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم،
که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم،
به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بی‌ادبی و یا بی‌اعتنایی کردم،
به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم،
برای اینکه بدون قصد قربت پشت میز کار نشستم،
که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم،
که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولیعصر (عج) نبود، چرا که برای خود مینوشتم نه برای او،
خدایا از «تو» نوشتن را به من آموختی، «برای تو» نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین است «برای تو» نوشتن.


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
بایگانی
نویسندگان

۴۴۷ مطلب توسط «مصطفی برزی / Mostafa Barzi» ثبت شده است

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

می‌‌دانم اگر بخواهم که همین امروز عاشق شویم، درخواست بیگانه‌ای کردم؛ دستمان را در جیبمان ببریم، اسکناس‌‌های آخر هم در حال تمام شدن هستند. اسکناس‌ هایی که چند سال است دارند تمام می‌ شوند و تنها چیزی که همواره با ما بوده، دریغ بوده و بس. دریغ!

 

میدانم اگر بگویم همین حالا شماره‌ کسی که دوستش داریم را بگیریم و مَرهم‌ترین بیت دنیا را برایش بخوانیم، شعر غم‌انگیزی سروده‌ام. برای این کارها نیازمند فراغتیم.

نیازمند یک دست کت و شلوار باحالیم، یک جفت کفش مشکی براق و از این‌ها هم مهم‌تر پیراهن سفید. می‌دانم خیلی‌هایمان این چیزها را نداریم و اگر هم داریم، توی رگال مانده‌اند ویلان. اگر درصد ناچیزی را کسر کنیم، هفتاد و خرده‌ای میلیون جمعیت شبیه هم هستیم که حتی فرصت فکر کردن به عشق را نداریم. ما را چه به عاشقی. اما با دریغ چه کنیم؟ با دریغ چه خواهیم کرد.

حقیقتا ما مجبوریم منتظر بمانیم که یک صفر پول‌هایمان را بردارند یا وضعیت سوریه را خاتمه دهند، تولید ملی را قوت ببخشند و یک روز صبح همه‌یمان خبر خوش‌بختی را بخوانیم. چه صبح دوری است آن صبح و چه راز مرموزی است آن خبر. بهترین پیشنهاد می‌تواند این باشد که مخاطبان عزیز هنوز هم دست روی دست بگذارید. بهترین نوشته هم می‌تواند این باشد که بنویسم مسئولان عزیز شما به فکر ما نیستید. چرا؟ چون ما سال‌هاست عاشق نشده‌ایم. من حتی می‌دانم زمزمه می‌کنید «ای آقا،‌ترامپ رئیس جمهور شده است و مسئولان را چه به عاشق شدن ما»


مصطفی برزی / Mostafa Barzi

تنها رمز آرامش این جمله است که "مهم نیست دیگران چی میگن" 

  هر کی میخواد باشه

هرچی میخواد بگه

هرچی میخواد فکر کنه

اصلا مهم نیست.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

انتخابات خبرگان رهبری سال 94 یکی از مقاطع مهم سیاسی و انتخاباتی بود که هاشمی رفسنجانی زیرکی و هوش سیاسی خود را به نمایش گذاشت. بازی شطرنج‌گونه هاشمی در آن انتخابات اینگونه بود که وی علاوه بر دو لیست کردن انتخابات خبرگان در تهران با اضافه کردن هوشمندانه یک فهرست مشترک، عملا زمینه حذف علمای انقلابی همچون آیت‌الله یزدی و علامه مصباح‌یزدی را فراهم کرد. بعد از اعلام نتایج رسمی پنجمین دوره انتخابات خبرگان 94 بسیاری هوش سیاسی و قدرت بازیگری و بازیگردانی هاشمی در یکی از مهمترین انتخابات خبرگان رهبری چهار دهه اخیر را ستودند. آنها معتقد بودن هاشمی رفسنجانی با هوش کم‌نظیرش، یکی از موفق‌ترین سیاست‌ورزی‌های چهل سال اخیر خود را به نمایش گذاشته است.

اما این روزها اوضاع کاملا برعکس در حال طی شدن است. هاشمی‌رفسنجانی چندی بعد از پیروزی در انتخابات و تنها چند ماه پس از آغاز به کار پنجمین مجلس خبرگان رهبری دچار یک مرگ ناگهانی و بهت‌آور برای حامیان سیاسی‌اش در جریان اصلاحات و اعتدال شد و اینک بعد از چند سال نیز آیت‌الله یزدی و علامه مصباح نیز با ثبت‌نام  انتخابات در مجلس خبرگان رهبری از قم و مشهد محتمل‌ترین گزینه‌های ورود مجدد به مجلس خبرگان هستند. موضوعی که با سیاست‌ورزی هوشمندانه هاشمی رفسنجانی قرار نبود اینگونه رقم بخورد و او همه جوانب کار و بالاترین سطح هوشمندی سیاسیت‌ورزی را رعایت کرده بود ولی ظاهرا تقدیر الهی به گونه‌ای دیگر می‌خواهد رقم بخورد.

 ۲۰ اسفند ۱۳۹۴ رهبر معظم انقلاب اسلامی در آخرین دیدار رئیس و نمایندگان دوره چهارم مجلس خبرگان رهبری فرمودند: برخی بزرگان هم هستند که رأی آوردن و یا رأی نیاوردن، هیچ خللی در شخصیت آنها ایجاد نمی کند و آقایان یزدی و مصباح از جمله این افراد هستند که حضور آنان در خبرگان باعث افزایش وزانت این مجلس می شود و نبود آنها نیز برای مجلس خبرگان خسارت است.

اینک چند سال بعد از انتخابات 94 معلوم شده است که نه تنها هیچ خللی در شخصیت افرادی همانند آیت‌الله یزدی و علامه مصباح وارد نشده بلکه با ورود قریب‌الوقوع آنها نیز باید منتظر افزایش وزانت مجلس خبرگان رهبری بود.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات از چند روز پیش اعلام کرده بود روز پنجشنبه ۲۱ آذر برای مردم سورپرایز دارد. تا پیش از رسیدن زمان مورد نظر او، حدس‌های مختلفی درباره‌ این خبر زده شد و همه منتظر خبری غرور آفرین و یا مسرت‌بخش در حوزه فضای مجازی کشور بودند، تا اینکه وزیر ارتباطات اعلام کرد که خبر خوب وعده داده‌ شده، راه‌اندازی سرویس پست پلاس (انتقال بسته‌های پستی با پهپاد) است.

اما چند نکته که باید در این باره گفته شود:

1. سالهاست که در تمام دنیا، استفاده از پهپاد مرسوم شده است. البته پهپادها در حوزه‌های گوناگون مانند کشاورزی، خدمات و ... کاربرد دارند، اما این پهپادها در مقایسه با توانایی تولید و به کارگیری پهپادهای پیشرفته و فوق پیشرفته جنگی به دلیل پیچیدگی‌های فنی و سیستمی آن که تعداد کمی از کشورهای دنیا از جمله کشورمان به آن رسیده‌اند اصلاً عددی نیستند که بخواهیم آن را سورپرایز بنامیم و مردم را چند روز سرگرم کنیم و وقت شریف آنها را با توییت و نظرخواهی و لایک بازی و ... بگیریم.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

حال و روز مردم خوب نیست. آنها با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم می‌کنند، گاهی کمر سختی‌ها را به خاک می‌مالند و گاهی بازنده میدان هستند. واقعا وقتی حال جیب مردم خوب نباشد نمی‌شود امید داشت وضعیت زندگی‌شان خوب باشد. نمی‌شود امید داشت لبخند بزنند. نمی‌شود امید داشت بی‌دغدغه زندگی کنند. این درد جامعه‌ای است که در آن پول حرف اول و آخر را می‌زند.

در همین جامعه اما پدیده‌هایی هستند که می‌توانند حال مردم را خوب کنند. مثل چی؟ فوتبال. فوتبال پدیده‌ای است که می‌تواند در اوج ناراحتی، لبخند بر لبتان بیاورد و دراوج شادی، غمگین‌تان کند.

ایرانی‌ها هم در روزگاری که به واسطه گرانی، تورم و بنزین 3000 هزار تومانی حال خندیدن ندارند، با فوتبال حال خوب پیدا می‌کنند. نمونه‌اش هواداران تیم آبی پایتخت. در همین پنجشنبه‌ای که رفت حدود 60 هزار نفر برای دیدن بازی استقلال و پدیده به ورزشگاه رفتند. شاید برخی از آنها برای رفتن به خانه اقوام خود بهانه بنزین و نداشتن حوصله را بیاورند اما برای دیدن فوتبال حاضر هستند بنزین آزاد بزنند اما به ورزشگاه برسند.

آنها بعد از سال‌ها از عملکرد تیم خود رضایت داشتند و از فوتبالی که استقلال ارائه می‌داد لذت می‌بردند. آمدن مردی از ایتالیا به آنها این قوت قلب را داده بود که می‌توانند امسال بر قله لیگ ایران بایستند.

پرسپولیسی‌ها هم در سه سال گذشته این حس را داشتند. حسی که برانکو به آنها تقدیم کرده بود. ایوانکویچ آنها را از زمین بلند کرده بود و به آسمان رسانده بود.

در این کشور اما هستند مدیرانی که به راحتی می‌توانند این دلخوشی‌های کوچک را هم از مردم بگیرند. می‌توانند بگونه‌ای شرایط را مدیریت کنند که مردم دیگر از فوتبال هم لذت نبرند و تیم‌های مورد علاقه‌شان هم تبدیل به عذاب‌های زندگی آنها شوند.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

انتشار ویدئوی تلخ پرت کردن کودک کار به داخل سطل زباله موجب یک رنج عمومی شد. همه عناصر هم برای به نهایت رسیدن این تلخی وجود داشت؛ مخصوصا آن نگاه حیرت‌انگیز کودک کار در ثانیه‌های پایانی فیلم. حالا با دستگیری دو فرد خاطی ماجرا به اوج رسیده و البته چند ساعت دیگر برای همیشه فراموش خواهد شد. وقتی موضوعی در این سطح خبری می‌شود و تا این اندازه موجب رنجش عموم مردم می‌شود، طبیعی است که باید با همان تناسب برای رسیدگی به آن اقدام کرد.

با تجدید بیزاری از کاری که آن دو نفر کرده‌اند و با تجدید احترام به خودمان که این قدر شهروندهای حساسی هستیم، باید بگویم گاهی بین ما و بین آن دو نفر فاصله زیادی نیست و حتی خیلی شبیه به هم هستیم. فرق‌مان فقط در اینجاست که از خطای آنها می‌شود فیلم گرفت و از بدشانسی فیلم‌شان هم منتشر شده اما خطای ما و اندیشه خطرناک ما قابل فیلمبرداری نیست. نمی‌شود از طرز فکرها و خواسته‌های عجیب و غریب ما کلیپ ساخت و در اینستاگرام پخش کرد؛ وگرنه آن که در کامنتش نسبت ناروا به این دو نفر و حتی بستگانشان می‌دهد با خود آنها یکی است.

آن دو نفر در حقیقت خود ما هستیم که هر روز یکی را با بی‌رحمی تمام به سطل زباله پرت می‌کنیم. وقتی رئیس هستیم و به کارمندمان توهین می‌کنیم، وقتی راننده تاکسی هستیم، آن مسافر چاق را سوار نمی‌کنیم، وقتی همسرمان را با زبانمان آزار می‌دهیم، وقتی فروشنده هستیم و بر اساس قیافه مشتری‌مان می‌گوییم شما نمی‌توانی این لباس را بخری، وقتی رئیس بانک هستیم و درخواست متقاضی وام ازدواجی که ۹ ماه در نوبت بوده را باز هم با بی‌تفاوتی رد می‌کنیم، وقتی معلمی هستیم که بعد از پرسش بی‌ربط دانش‌آموزی توی ذوقش می‌زنیم و ... هر کدام از ما داریم یکی را که زورش از ما کمتر است، به سطل زباله می‌اندازیم. او هم با چشم‌هایی حیرت‌زده تنها به ما نگاه می‌کند و البته کسی نیست که از ما فیلم بگیرد.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

اخیرا خبری درباره یک دستور از سوی رئیس سازمان برنامه و بودجه در رسانه‌ها منتشر شده که در فضای شبکه‌های اجتماعی جنجال به پا کرده است. دستور معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان برنامه و بودجه کشور در خصوص پیش نویس یکی از تبصره‌های لایحه بودجه ۹۹ بوده است که بر اساس یکی از بندهای آن «تمامی فعالیت‌های انتشاراتی و مطبوعاتی، فرهنگی و هنری دارای مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مشمول ۵۰ درصد معافیت مالیاتی می باشند.» این تصمیم به منظور حمایت از هنرمندان، کمک به بهبود صنایع فرهنگی و تقویت مشاغل فرهنگی و هنری اتخاذ شده است.

سلبریتی‌ها و بازیگران از جمله قشرهایی بودند که از روحانی در انتخابات‌های ریاست‌جمهوری خصوصا سال 96 حمایت کردند، به صورتی که در هر یک از کمپین‌های انتخاباتی روحانی چندین و چند نفر از سلبریتی‌ها حضور داشتند. بماند که بعد از اینکه ماجرای عوارض سفر خارجی مطرح شد موج پشیمانی از دولت روحانی نیز از سوی سلبریتی‌ها آغاز شد و حالا بعد از سهمیه‌بندی بنزین نیز شاهد آن هستیم این برخی از این افراد حتی سخنان ناروایی را علیه کشور طی نامه و پُست‌های خود در شبکه‌های اجتماعی منتشر کردند.

اینکه در زمانی که نامه سلبریتی‌ها علیه حاکمیت منتشر می‌شود و در همان زمان دستور رئیس سازمان برنامه و بودجه منتشر می‌شود که هنرمندان از دادن مالیات معاف هستند، موضوع معناداری است. 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

مصطفی برزی / Mostafa Barzi
در چند سال اخیر سینمای ایران به دلیل همراه نبودن مخاطبان با سینما مشکلات زیادی در فروش فیلم‌های اکران شده داشته است فیلم هایی که به دلیل کمبود محتوا، ضعف فیلمنامه،بازی‌های ضعیف بازیگران و کارگردانی غیر حرفه‌ای، فیلم را به یک اثر سطح پایین در سینما تبدیل کرده است که حال مخاطبی نیست که میلی به دیدن این فیلم ها داشته باشد.

نبودن مخاطب و تماشاچی به یک دغدغه بزرگ برای تهیه کنندگان و مسئولان سینمایی تبدیل شده بود تا جایی که تهیه کنندگان را مجبور کرد که برای این مشکل راه حلی پیدا کنند.

راه حل تهیه کنندگان برای جذب مخاطب
 
تهیه کنندگان برای جذب مخاطب و فروش فیلم‌هایشان در ابتدا دست به ساخت آثاری در قالب طنز زدند و اسم آن را به اصطلاح خودشان ژانر کمدی گذاشتند.

در ابتدا این فیلم ها در جذب مخاطب بسیار موثر بودند اما رفته رفته این فیلم‌ها از قالب طنز خود بیرون آمدند و به دلیل سو استفاده بسیاری از تهیه کنندگانی که حالا مخاطبان خود را هم پیدا کرده بودند به آثاری مبتذل در سینمای ایران تبدیل شدند.

این کار تهیه کنندگان سینما باعث شد که این آثار که اسم ژانر کمدی را به یدک می‌کشیدند رفته رفته به ژانری جدید در سینمای ایران تبدیل شوند که توانسته بودند مخاطبان بسیاری هم به سینما بیاورند ولی در مقابل به آثاری مبتذل و فاقد ارزش های بالا در سینمای ایران تبدیل شدند.
مصطفی برزی / Mostafa Barzi

کسانی را می‌شناسم که وقتی نام آنها به میان می‌آید، همه به احترام‌شان برمی‌خیزند، اما در زندگی‌شان یک عدد لایک هم نگرفتند.

تعداد لایک‌ها نشانه اعتبار و مهم بودن افراد نیست.

اگر اینترنت قطع شود، هیچ لایکی نمی‌ماند.

اعتباری که با فشار دادن دکمه مودم از بین می‌رود، واقعی نیست.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi
حسن روحانی و باند بنفش همراه او به آخر خط نزدیک می‌شوند؛ این نتیجه‌گیری را علاوه بر نظرسنجی اخیر یک تشکیلات امنیتی، از عصبانیت و برافروختگی رئیس این باند می‌توان فهمید.
روحانی که طی روزهای اخیر و برخلاف ماه‌های گذشته، دو سفر استانی متوالی را در دستور کار خود قرار داد و بالاخره دل از شمال پایتخت‌نشینی کند، طی سخنانی، تلاش کرد خاطرات ایام انتخابات سال 96 را در اذهان زنده کند و به خیال خود و در فاصله سه ماه تا انتخابات مجلس، با دوقطبی سازی مجدد فضای کشور، نظرات مختلف را به جانب خود جلب نماید.
سخنان او از لحاظ محتوایی آنقدر ضعیف و سست هست که علیرغم حواشی گسترده، اما احتیاج به بازنشر نداشته باشد اما به جهت حاشیه، در نوع خود کم‌نظیر است چرا که از حمله به دولت هفت سال قبل گرفته تا تخریب اقدامات مثبت و امیدآفرین قوه قضائیه را در خود جای داده است. البته پیش از این نیز، بسیاری از شخصیت‌های برجسته جریان انقلاب پیش‌بینی کرده بودند که با توجه به ریزش شدید پایگاه اجتماعی او که مطابق آخرین نظرسنجی‌ها به کمتر از هفت درصد نیز رسیده، و با درنظرگرفتن شکست در تنها برنامه رسمی بنفش‌ها که برجام است، باید شاهد انواع تنش‌ها و حاشیه‌ها طی سال و ماه‌های منتهی به پایان عمر این دولت برای فرار از پذیرش مسئولیت پاسخگویی باشیم.
بنابراین، تازه در ابتدای راه پرحاشیه احتمالی که روحانی با بی‌تدبیری پیش پای خود، دولت و کشور باز خواهد کرد، هستیم و لازم است جهت مقابله با اقدامات مخرب او، از تدبیر حداکثری، صبر استراتژیک و البته روشنگری گسترده ی توده های مختلف جامعه استفاده کرد.
هر چه روحانی گفت، پاسخ یک کلام است: طی هشت سالی که زمامدار بی چون و چرای اجرایی کشور بودی، با اقتصاد چه کردی؟
هرچه حاشیه ساخت، واکنش فقط این باشد: چرا طی این هشت سال ارزش پول ملی به پایین‌ترین سطح خود رسیده است؟
هرچه شبهه آفرینی نمود، این مطالبه مطرح شود: در پایان هشت سال عمر دولت خود، درباره وعده های رنگارنگ انتخاباتی چه پاسخی داری؟
هرچه تخریب را بیشتر کرد، با صدای بلندتری سوال کنیم: بر سر معیشت کشور چه آوردی؟ مگر شعار نداده بودی چنان رونقی ایجاد کنیم که مردم حتی به 45 هزار تومان یارانه هم احتیاج نداشته باشند؟ پس چرا ناگزیر به توزیع انواع یارانه‌های نقدی و غیرنقدی شدی و البته همچنان سفره ملت کوچک و کوچکتر شده است؟
جمع‌بندی اینکه، باید هواپیمای خسارت دیده بنفش در حال سقوط است و باید شرایط را برای پایان عمر لیبرال‌های غربگرا و روی کارآمدن دولت جوان و حزب‌اللهی با رئیس جمهوری جوان و انقلابی فراهم نمود.
 
مصطفی برزی / Mostafa Barzi

چقدر زور زد بنده خدا، تا چادر، این نماد عقب افتادگی! در ایران رو که باعث می شد، فکر زنان و مردان آزاد نشه! برداره و چقدر سرباز و گماشته گذاشت و خرج کرد، تازه ترکیه هم رفت و با برادر آتاتورک رایزنی های زیادی کرد، ببینید الان ترکیه راحت کشورهای دیگه (مثل سوریه) رو تهدید به حمله می کنه , اگه رضا شاه بود الان هم ما می تونستیم سوریه رو تهدید کنیم!

اصلا رضا شاه هیچی، مگه انگلیس، این کشور مظلوم! که به هر جا حمله شده، گفتند: ایشون هم دست داشته، به بشریت خدمت نکرده؟ مگه انگلیس بده؟ کجای انگلیس بده؟

خوب، شاید وقتی به جایی حمله می شد، مثلا همین عراق کنار خودمون، دو تا سربازش هم اونجا بوده، مگه مشکلی داره؟ خوب، دو تا گلوله هم از تفنگشون، بیرون اومده و چند تا زن و بچه کشته شدند، مگه طوری شده؟ اجل اونا رسیده بوده، اگه اونجا نمی مردند، یه جای دیگه می مردند. تازه باید بهشون جایزه هم داد و تشکر هم کرد که، زحمت دیگران رو کم کردند. جلوی انباشت جمعیت رو هم گرفتند، دو تا نون خور کمتر، بهتر.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

یادش بخیر قدیم‌ها که بی‌کلاس بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش می‌گذشت و هر چقدر باکلاس‌تر می‌شیم از همدیگه دورتر می‌شیم !!!!

یادمه قدیم‌ها که بی‌کلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود، همیشه خانه‌ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمان و وقتی کلون در خانه در هر زمانی به صدا در میامد خوشحال می‌شدیم؛ چون مهمان میومد.

گازهای فردار و ماکروفر و ... نبود و از فست فود خبری نبود، ولی همیشه بوی خوش غذا مثل آبگوشت و دمپختک و .زار میشد اخه چون بیکلاس بودیم

و هر چند تا مهمان هم که میامد همان غذای موجود را دور هم میخوردیم و خیلی خوش میگذشت.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi