حال و روز مردم خوب نیست. آنها با مشکلات ریز و درشت دست و پنجه نرم میکنند، گاهی کمر سختیها را به خاک میمالند و گاهی بازنده میدان هستند. واقعا وقتی حال جیب مردم خوب نباشد نمیشود امید داشت وضعیت زندگیشان خوب باشد. نمیشود امید داشت لبخند بزنند. نمیشود امید داشت بیدغدغه زندگی کنند. این درد جامعهای است که در آن پول حرف اول و آخر را میزند.
در همین جامعه اما پدیدههایی هستند که میتوانند حال مردم را خوب کنند. مثل چی؟ فوتبال. فوتبال پدیدهای است که میتواند در اوج ناراحتی، لبخند بر لبتان بیاورد و دراوج شادی، غمگینتان کند.
ایرانیها هم در روزگاری که به واسطه گرانی، تورم و بنزین 3000 هزار تومانی حال خندیدن ندارند، با فوتبال حال خوب پیدا میکنند. نمونهاش هواداران تیم آبی پایتخت. در همین پنجشنبهای که رفت حدود 60 هزار نفر برای دیدن بازی استقلال و پدیده به ورزشگاه رفتند. شاید برخی از آنها برای رفتن به خانه اقوام خود بهانه بنزین و نداشتن حوصله را بیاورند اما برای دیدن فوتبال حاضر هستند بنزین آزاد بزنند اما به ورزشگاه برسند.
آنها بعد از سالها از عملکرد تیم خود رضایت داشتند و از فوتبالی که استقلال ارائه میداد لذت میبردند. آمدن مردی از ایتالیا به آنها این قوت قلب را داده بود که میتوانند امسال بر قله لیگ ایران بایستند.
پرسپولیسیها هم در سه سال گذشته این حس را داشتند. حسی که برانکو به آنها تقدیم کرده بود. ایوانکویچ آنها را از زمین بلند کرده بود و به آسمان رسانده بود.
در این کشور اما هستند مدیرانی که به راحتی میتوانند این دلخوشیهای کوچک را هم از مردم بگیرند. میتوانند بگونهای شرایط را مدیریت کنند که مردم دیگر از فوتبال هم لذت نبرند و تیمهای مورد علاقهشان هم تبدیل به عذابهای زندگی آنها شوند.