* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *
با زبانی سرخ، همچنان سری سبز دارم

❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم. وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَــقُـــولُـــونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و ما هُوَ إلا ذکرٌ اللعالمین❤

سال‌هاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لب‌های خشک و ترک خورده بشر تازیانه می‌زند. آن زمان که دروازه‌های بهشت باز بود هر کسی با حرفه‌ای خود را به آن باب می‌رساند و ما نسل سومی‌ها (یا همان دهه شصتی‌ها) هم که دستمان درگیر صفر و یک است، بابی را گشودیم تا جرعه‌ای را تا شهادت بنوشیم. افتخارم این است که سرباز ولایت فقیه هستم و هرچند دستم خالیست، اما دلم پر است از عشق به ولایت. افتخارم پایبندی به دین مبین اسلام و فرهنگ و تمدن غنی ملی ایرانی است؛ که اگر این دو را در کنار هم حفظ کنیم به اوج قله‌های افتخار و سعادت خواهیم رسید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه.


خدایا ببخش مرا:

به خاطر مطالبی که به خاطر تو ننوشتم،
به خاطر کامنت‌هایی که تو در آن نبودی،
از اینکه با مطالبم بنده‌ای را از تو دور کردم،
که می‌توانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم،
که وقتی مطالبم پرنظر و پر بازدید شد، گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم،
که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم،
به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بی‌ادبی و یا بی‌اعتنایی کردم،
به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم،
برای اینکه بدون قصد قربت پشت میز کار نشستم،
که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم،
که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولیعصر (عج) نبود، چرا که برای خود مینوشتم نه برای او،
خدایا از «تو» نوشتن را به من آموختی، «برای تو» نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین است «برای تو» نوشتن.


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
بایگانی
نویسندگان

۴۳۷ مطلب توسط «مصطفی برزی / Mostafa Barzi» ثبت شده است

کسانی را می‌شناسم که وقتی نام آنها به میان می‌آید، همه به احترام‌شان برمی‌خیزند، اما در زندگی‌شان یک عدد لایک هم نگرفتند.

تعداد لایک‌ها نشانه اعتبار و مهم بودن افراد نیست.

اگر اینترنت قطع شود، هیچ لایکی نمی‌ماند.

اعتباری که با فشار دادن دکمه مودم از بین می‌رود، واقعی نیست.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi
حسن روحانی و باند بنفش همراه او به آخر خط نزدیک می‌شوند؛ این نتیجه‌گیری را علاوه بر نظرسنجی اخیر یک تشکیلات امنیتی، از عصبانیت و برافروختگی رئیس این باند می‌توان فهمید.
روحانی که طی روزهای اخیر و برخلاف ماه‌های گذشته، دو سفر استانی متوالی را در دستور کار خود قرار داد و بالاخره دل از شمال پایتخت‌نشینی کند، طی سخنانی، تلاش کرد خاطرات ایام انتخابات سال 96 را در اذهان زنده کند و به خیال خود و در فاصله سه ماه تا انتخابات مجلس، با دوقطبی سازی مجدد فضای کشور، نظرات مختلف را به جانب خود جلب نماید.
سخنان او از لحاظ محتوایی آنقدر ضعیف و سست هست که علیرغم حواشی گسترده، اما احتیاج به بازنشر نداشته باشد اما به جهت حاشیه، در نوع خود کم‌نظیر است چرا که از حمله به دولت هفت سال قبل گرفته تا تخریب اقدامات مثبت و امیدآفرین قوه قضائیه را در خود جای داده است. البته پیش از این نیز، بسیاری از شخصیت‌های برجسته جریان انقلاب پیش‌بینی کرده بودند که با توجه به ریزش شدید پایگاه اجتماعی او که مطابق آخرین نظرسنجی‌ها به کمتر از هفت درصد نیز رسیده، و با درنظرگرفتن شکست در تنها برنامه رسمی بنفش‌ها که برجام است، باید شاهد انواع تنش‌ها و حاشیه‌ها طی سال و ماه‌های منتهی به پایان عمر این دولت برای فرار از پذیرش مسئولیت پاسخگویی باشیم.
بنابراین، تازه در ابتدای راه پرحاشیه احتمالی که روحانی با بی‌تدبیری پیش پای خود، دولت و کشور باز خواهد کرد، هستیم و لازم است جهت مقابله با اقدامات مخرب او، از تدبیر حداکثری، صبر استراتژیک و البته روشنگری گسترده ی توده های مختلف جامعه استفاده کرد.
هر چه روحانی گفت، پاسخ یک کلام است: طی هشت سالی که زمامدار بی چون و چرای اجرایی کشور بودی، با اقتصاد چه کردی؟
هرچه حاشیه ساخت، واکنش فقط این باشد: چرا طی این هشت سال ارزش پول ملی به پایین‌ترین سطح خود رسیده است؟
هرچه شبهه آفرینی نمود، این مطالبه مطرح شود: در پایان هشت سال عمر دولت خود، درباره وعده های رنگارنگ انتخاباتی چه پاسخی داری؟
هرچه تخریب را بیشتر کرد، با صدای بلندتری سوال کنیم: بر سر معیشت کشور چه آوردی؟ مگر شعار نداده بودی چنان رونقی ایجاد کنیم که مردم حتی به 45 هزار تومان یارانه هم احتیاج نداشته باشند؟ پس چرا ناگزیر به توزیع انواع یارانه‌های نقدی و غیرنقدی شدی و البته همچنان سفره ملت کوچک و کوچکتر شده است؟
جمع‌بندی اینکه، باید هواپیمای خسارت دیده بنفش در حال سقوط است و باید شرایط را برای پایان عمر لیبرال‌های غربگرا و روی کارآمدن دولت جوان و حزب‌اللهی با رئیس جمهوری جوان و انقلابی فراهم نمود.
 
مصطفی برزی / Mostafa Barzi

چقدر زور زد بنده خدا، تا چادر، این نماد عقب افتادگی! در ایران رو که باعث می شد، فکر زنان و مردان آزاد نشه! برداره و چقدر سرباز و گماشته گذاشت و خرج کرد، تازه ترکیه هم رفت و با برادر آتاتورک رایزنی های زیادی کرد، ببینید الان ترکیه راحت کشورهای دیگه (مثل سوریه) رو تهدید به حمله می کنه , اگه رضا شاه بود الان هم ما می تونستیم سوریه رو تهدید کنیم!

اصلا رضا شاه هیچی، مگه انگلیس، این کشور مظلوم! که به هر جا حمله شده، گفتند: ایشون هم دست داشته، به بشریت خدمت نکرده؟ مگه انگلیس بده؟ کجای انگلیس بده؟

خوب، شاید وقتی به جایی حمله می شد، مثلا همین عراق کنار خودمون، دو تا سربازش هم اونجا بوده، مگه مشکلی داره؟ خوب، دو تا گلوله هم از تفنگشون، بیرون اومده و چند تا زن و بچه کشته شدند، مگه طوری شده؟ اجل اونا رسیده بوده، اگه اونجا نمی مردند، یه جای دیگه می مردند. تازه باید بهشون جایزه هم داد و تشکر هم کرد که، زحمت دیگران رو کم کردند. جلوی انباشت جمعیت رو هم گرفتند، دو تا نون خور کمتر، بهتر.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

یادش بخیر قدیم‌ها که بی‌کلاس بودیم بیشتر دور هم بودیم و چقدر خوش می‌گذشت و هر چقدر باکلاس‌تر می‌شیم از همدیگه دورتر می‌شیم !!!!

یادمه قدیم‌ها که بی‌کلاس بودیم و موبایل و تلفن نبود و واسه رفت و آمد وسیله شخصی نبود، همیشه خانه‌ها تمیز بود و آماده پذیرایی از مهمان و وقتی کلون در خانه در هر زمانی به صدا در میامد خوشحال می‌شدیم؛ چون مهمان میومد.

گازهای فردار و ماکروفر و ... نبود و از فست فود خبری نبود، ولی همیشه بوی خوش غذا مثل آبگوشت و دمپختک و .زار میشد اخه چون بیکلاس بودیم

و هر چند تا مهمان هم که میامد همان غذای موجود را دور هم میخوردیم و خیلی خوش میگذشت.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

راهپیمایی میلیونی اربعین که بزرگترین اجتماع مسلمانان است (شش برابر جمعیت مناسک حج) و هر سال هم بر تعداد آن افزوده می شود، طبق روال سال‌های گذشته از سوی رسانه‌های بیگانه سانسور و بایکوت شده و این در حالی است که یک تجمع چند ده نفری و یا تحصنی صنفی در کشور، توسط این رسانه‌ها بزرگنمایی می‌شود و یا برای دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی، کوچکترین اخبار بی‌اهمیت را به طرز گسترده‌ای پوشش می‌دهند.
به اذعان مقامات عراق، در ایام اربعین امسال زائران بیش از ۶۰ کشور به عراق وارد این کشور شده‌اند و جمعیت راهپیمایی اربعین از مرز ۲۰ میلیون نفر گذشته است. این تعداد حدود ۶۰% کل جمعیت عراق است، با این حال رسانه‌های بیگانه به ویژه رسانه‌های فارسی‌زبان وابسته به دولت‌های غربی، مغرضانه از کنار این همایش بزرگ انسانی می‌گذرند.
گفته می شود که در طول پیاده‌روی اربعین، بیش از ۵۰ میلیون وعده غذایی در هر روز توزیع می‌شود. به عبارت دیگر، ۷۰۰ میلیون وعده غذایی برای زائران در طی این مدت توسط مردم عادی و معمولی، کشاورزان و اهالی مسیرهای راهپیمایی تهیه و توزیع می‌گردد. راهپیمایی عظیم اربعین باید در کتاب رکوردها ثبت شود، اما در رسانه‌های وابسته به غرب حتی بدون توجه به ارزش‌های خبری از جمله درگیری، تاثیر، مجاورت، شهرت، منحصر به‌فرد بودن و … این واقعه بزرگ سانسور می‌شود.

به راستی که پیاده‌روی اربعین، سیاسی ‌ترین حرکت دنیا است، چرا که اگر سیاسی نبود بایکوت نمی‌شود. اگر در یک جای دنیا جمعیتی پنج میلیونی به هر دلیلی فقط پنج کیلومتر راه بیفتد، تمام رسانه‌ها ۲۴ ساعته آن را پوشش می‌دهند، اما چرا این جریان ۲۰ میلیونی را هیچ کجای دنیا نشان نمی‌دهند و تمام رسانه ها آن را بایکوت می‌کنند؟
البته بعضی اوقات آش اینقدر توسط رسانه‌های بیگانه و ضدانقلاب شور می‌شود که یک نویسنده رسانه آمریکایی نشریه «هافینگتون پست» چندی قبل در گزارشی نسبت به این سانسورها اعتراض کرد و نوشت: چگونه یک تظاهرات کوچک در لندن یا یک تظاهرات صدها نفری در هنگ کنگ پوشش داده می‌شود، اما یک گردهمایی۲۰ میلیونی با وجود وحشت و سرو صدای عراق، حتی موفق نمی‌شود به زیرنویس اخبار راه پیدا کند. علیرغم این که این رخداد دارای تمام عناصر حیاتی و ویژگی‌های چشم نواز، ارقام بزرگ و گیج‌کننده، اهمیت سیاسی، پیام انقلابی، پیشینه تاریخی و اصل وجود است، یک تحریم غیر پرسمی رسانه‌ای به این رویداد بسیار بزرگ تحمیل شده است.»
این سوال مهم هم مطرح می‌شود که مسئولان گینس که رکورد ماراتن هل دادن کالسکه، گشاد ترین دهان دنیا، پوشیدن سیصد تی شرت، بلندترین گوش سگ دنیا، شکستن کاسه با یک انگشت، بلندترین ریش و سبیل و ناخن و ... را ثبت می‌کند، چرا حاضر نیستند بزرگترین راهپیمایی و تجمع را به نام شیعیان در کربلا ثبت کند؟

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

پدربزرگ رفت و عطر شمعدونی ها کم رنگ شد. دیگه صدای نفس نفس زدن و خس‌خس های یک عزیز نمیاد. پدربزرگ برای خودش خونه‌ای خرید و برای همیشه زندگیش رو از ما جدا کرد، اما نمیدونم چرا در آن هوای سرد، کت و کلاه سبزش رو فراموش کرد؟

از چهره پدربزرگ همیشه خندان و مهربون و مومن، همش یک قاب عکس جا مونده و یه صفحه شناسنامه که صفحاتش با مهر «باطل شد» ورق میخوره.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

سلام بر طبیبی که بیماران غریب عشق را که کنار شفاخانه ضریحش دخیل معرفت بسته ‏اند را می‏نوازد و درِ شفاخانه پنجره فولادش به روی همه بیماران هدایت و سلامت باز است.

سلام بر او که سریر شاهی ‏اش را کنار می‏گذارد و با غلامان خود پای سفره دلشان، با هم نان غصه می‏خورند. السلام علیک یا معینَ الضُعفا و الفقراء.

نمی دانم چه سری است که هر بار که میشنوم اشک در چشمانم جمع می شود: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.

تارو پود وجودم یخ زد؛ از همان لحظه ای که برای بار آخر از باب الرضا دست به سینه از محضرتان خداحافظی کردم .

مولا اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است  وآتش غفلت روز به روز شعله ور تر می شود و کار و کاسبی وجدان روز به روز کسادتر!

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

قربون خدا برم. نمی‌دونم چرا با بعضی از ما آدم‌ها سر شوخی داره. وقتی سرشار از شادی هستی، ضدحالی بهت میزنه که تا چند روز شوکه‌ای.

وقتی ناراحتی، شادی را برات هدیه می‌کنه که تا چند روز سرمستی. با من یکی که اینطوریه، ولی در هر حالتش من شاکرش هستم.
دوستی می‌گفت وقتی دلتنگی بنویس و وقتی هم که خوشحالی بنویس. من جایی بهتر و امن تر از اینجا ندارم که بنویسم، البته چون ممکنه مخاطب داشته باشم مقدار زیادیش را سانسور می‌کنم تا دل کسی را هم به درد نیارم.

دل من خیلی بزرگ نیست ولی خیلی نازک و شکننده است. بغضم را در همین چند کلمه ناجور و ناکوک خلاصه می‌کنم تا تسکینی برایم باشد.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

اگر آن دوران وحشت‏ زا، دعاهای دلکش تو در دل شب‏ های سیاه، همچون همای سعادت بر سر تک‏ تک مردم می‏ن شست و موجبات آمرزش و عافیت آنان می‏ شد، امروز نیز شیعیان شما از آن صحیفه نور، همان "زبور آل محمد صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله" بهره‏ ها دارند.

هنوز نغمه خوش دعای ابوحمزه ثمالی، دل ما شیعیان را جلا می‏ دهد و گوهر اخلاص و بندگی را در صدف وجود جان می‏ پروراند.

شگفتا که وقتی غرق خدا می‏ شدی، آسمان، خورشید، باد، محو تماشای قیام و قعودت بودند.

امام صادق علیه‏ السلام: "امام سجاد علیه‏ السلام هرگاه به نماز می‏ ایستاد، چونان تنه درختی بود که چیزی از آن نمی‏ جنبید، مگر آنچه را که باد می‏ جنباند".

مشتاقانه سلامت می‏ کنیم

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

 یکی از بدترین کارهایی که صبح‌ها انجام می‌دهیم این است که خبرها را دنبال می‌کنیم.

سایت‌ها خبری و کانال‌های تلگرامی و دیگر شبکه‌های مجازی ما را به دنبال کردن اخبار معتاد کرده‌اند تا با کلیک‌هایمان به تبلیغات بیشتر دست یابند و ثروتمند شوند وگرنه مطمئن باشید به هیچ وجه به دنبال افزایش اطلاعات مخاطب نیستند.

هیچ رسانه‌ای در هیچ کجای دنیا برای افزایش آگاهی مردم فعالیت نمی‌‌کند و همه آنها یا به دنبال منافع حزبی و سیاسی خودشان هستند و یا اهداف مالی دارند. سایت‌‌های خبری و اینستاگرام و تمامی کانال‌‌های تلگرامی هر روز ذهن شما را به بازی می‌گیرند تا به اهداف خودشان برسند که در راس آن بالا بردن اعضا (ممبر) و نهایت کسب درآمد است نه ارائه اطلاعات به مخاطب جهت افزایش سواد!!

بیشتر چیزهایی که با عنوان خبر منتشر می‌شود، اطلاعات سوخته و دستکاری و سانسور شده‌ای است که شما را مجبور می‌کند تا خبرهای بیشتری را بخوانید و در نتیجه بیشتر کلیک می‌کنید و صاحب سایت پولدارتر می‌شود.

خلاصه کلام اینکه بی‌دلیل به خواندن اخبار مشغول نشوید و فکرتان را درگیر نکنید.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi


دارالإماره کوفه که مقر حاکمان اموی این شهر به شمار می‌رفته، علاوه بر آنکه محل شهادت مظلومانه مسلم و هانی است، شاهد وقایع تلخ و شیرین متعددی بوده که حقیقتا عبرت‌انگیز است:
در این کاخ بود که سر بریده امام حسین (ع) برای عبیدالله‌ بن زیاد به ارمغان آورده شد.

در این کاخ بود که سر بریده عبیدالله بن زیاد برای مختار ثقفی به ارمغان آورده شد.

در این کاخ بود که سر بریده مختار ثقفی برای مصعب بن زبیر به ارمغان آورده شد.

و در این کاخ بود که سر بریده مصعب بن زبیر برای عبدالملک بن مروان به ارمغان آورده شد.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

چقدرحس خوبیه وقتی ازهمه جا خسته ودلگیر شدی؛ یهو صدای اذان بیاد

 

 

ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ...ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻨﺪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، ﺍﺯ

ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ...ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ...ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ

ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ« ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ » ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ.

خدای خوب من...!

ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ ﺑﺨﻮﺍﻥ ...!

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

نگاه کن مأمون! خوب این تصویر مقدس را نگاه کن! یادت هست امام رضا علیه‌السلام را از مدینه کشاندی طوس، بلکه خورشید را ذیل خودت تعریف کنی؟! چه ابلهانه توهم زده بودی سیاست را و کیاست را بیش از حضرت ثامن‌الائمه می‌فهمی! فکر کرده بودی با تبعید می‌توانی از اشعه‌های آفتاب هشتم بکاهی! و مدام نام «علی» را و لقب «رضا» را کوچک و کوچک‌تر کنی! و سلطان جان و جهان را ببری زیر نام خودت! الان اما تو کجایی و علی‌بن موسی‌الرضا کجاست؟! کی را می‌خواستی ولیعهد کی کنی؟! چه بزرگی را می‌خواستی حقیر کنی؟! چه عظمتی را می‌خواستی خرد کنی؟! چه ضامنی را می‌خواستی بلااثر کنی؟! چه شرطی را می‌خواستی بلاوجه کنی؟! چه سلسله‌ای را می‌خواستی قطع کنی؟!

القصه! همان خدایی که زحمت بزرگ‌کردن موسی را عدل انداخت گردن فرعون، بار گسترش گرما و حرارت و نور و محبت و حکمت و معرفت و ولایت و امامت علی‌بن موسی‌ را عدل انداخت گردن مأمون! خود خود خود تو! زیادی که علیه خدا نقشه بکشی، خدا خودت را هم وسیله‌ تحقق اهداف الهی می‌کند! هم شمس‌الشموس را جاودانه می‌کند، هم به‌واسطه‌ تدابیر هشتمین امام در دو پهنه‌ زمان و زمین- درست در عصر حکومت تو! و درست از مدینه تا طوس! کاری می‌کند که بعد از امام رضا، دیگر شیعه‌ چندامامی نداشته باشیم و هر که علی‌بن موسی‌الرضا را امام می‌داند، محمدبن علی را نیز امام بداند، علی‌بن محمد را نیز، حسن‌بن علی را نیز، حجة‌بن الحسن را نیز! جانم!

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

انگار که چشم و همچشمی در مراسم معنوی حج هم به نوعی وارد شده است و از ولیمه و چاپ کارت‌های آنچنانی تا پارچه‌نویسی و قربانی کردن گوسفند در مواردی با نیت و منظور خاصی صورت می پذیرد.

مراسم‌هایی همچون سر راهی، قربانی، هدیه ولیمه و سوغات، هم حجاج و هم اقوام آنان را با زحمت و رودربایستی مواجه کرده است، در این میان سنت حسنه بدرقه و بازدید از زائران خانه خدا که جایگاهی خاص در  فرهنگ ایرانی، اسلامی دارد همانند بسیاری از سنت‌های ناب ایرانی دستخوش تغییرات زیادی شده و لعابی از تجملات و  چشم و همچشمی  به روی برخی سنت‌های اصیل ما کشیده شده است  .

متأسفانه سفر حج برای عده ای وسیله ای برای نشان دادن قدرت مالی شده است، حاجیانی که پس از گذشت نزدیک به یک ماه به تصفیه درون پرداخته اند در بازگشت از این سفر، چنان خود را دوباره به دنیای مادی و خرج و برج های اضافه می‌چسبانند که گویی اصلا چنین سفری در کار نبوده است .

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

خرج تو می‌کنم دلتنگی‌هایم را ، به امید دیدار کربلای تو

من دلم نازک است و زود می‌گیرد

اما ایمانم اگر به چیزی بند کند، دیگر هیچ حرفی نمی‌تواند آن را سست کند؛

ایمان دارم وقتی دلم عجیب برای تو تنگ می‌شود

وقتی عجیب دل هوای دیدارت دارد

وقتی عجیب جاذبه قلبم به سوی توست

آن لحظه نوشته می‌شود به پایم ثواب زیارتت!

و دلم قرص می‌شود که تو را از همین اتاقم و پشت پنجره‌ای نیمه‌باز زیارت کرده‌ام

وقتی که نسیم، موهایم را نوازش می‌کند به خودم تلقین می‌کنم که تو صدایم را شنیده‌ای و قدری از هوای ملکوتی بین‌الحرمینت را برای دل خسته‌ام فرستاده‌ای

من به همین چیزها دل خوش کرده‌ام و گرنه که تا به حال از غم دوریت.

دلم به حال خود می‌سوزد...دلم می‌سوزد که نمی‌توانم از نزدیک ببویمت...

 

عطر سیب حرمت آرزوست

 

حضرت ارباب ، سلام علیـک

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi