دلم می خواهد بیایی پایین کنارم بنشینی و سَرَم را روی زانوهایت بگذارم و دو سه ساعتی را در سکوت و آرامش بخوابم.
بعد آرام بیدار شوم و کنار هم بنشینیم و دو فنجان چای بنوشیم و با هم حرف بزنیم.
اما از آنجا که من کوچیکتر و خیلی خیلی کم طاقتم، اجازه بده اول من صحبت کنم.
دوست دارم آنقدر حرف بزنم و حرف بزنم و حرف بزنم تا تماااااااااااااام این دلتنگی ها را بیرون بریزم.
تماااااااااام ریز و درشتی که در این دل آشفته لانه کرده است، همه را باهم بیرون بریزیم و اضافاتش را دور ریخته و نگه داشتنی ها را گردگیری کنیم.
در و دیوار دل را بشوییم و بعد دانه دانه ماندنی ها را تمیز و مرتب گرد تا گرد خانه دل بچینیم.
حالا شاید بشود کمی نفــس کشید.
خدایا! چند دقیقه ای را بیا پایین!
12 تیر 1367 طبق روال روزانه هواپیماهای زیادی از فرودگاههای مختلف کشور به مقصد خود پرواز کردند، اما سرنوشت پرواز مسافربری شماره 655 شرکت هواپیمایی ایرانایر از تهران به مقصد دبی با سرنوشت بقیه هواپیما فرق داشت و برای همیشه نامش جزو قربانیان یکی از بزرگترین جنایتهای هواپیمایی در دنیا در تاریخ ماندگار شد، جنایتی که از نظر میزان تلفات انسانی، هفتمین جنایت مرگبار هوایی تاریخ است.
این روز (12 تیر 1367 برابر با سوم ژوئیه 1988) تاریخی است که سالهاست غرب برای فراموشی آن تلاش میکند اما هر سال برای زنده نگه داشتن یاد شهدای این حادثه و فراموش نکردن جنایت آمریکا، آبهای خلیج فارس گل باران میشود. در این روز هواپیمای ایرانی با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یو.اس.اس.وینسنس متعلق به نیروی دریایی آمریکا بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی سرنشین آن جان باختند.
امروز سالگرد شهادت بیش از ۲۹۰ مسافر بیگناه هواپیمای ایرباس کشورمان برفراز خلیج فارس است. و هنوز هم خانوادههای شهدای این واقعه عزادار هستند و دولتمردان مدعی حمایت از حقوق بشر آمریکا هم هنوز بایت این موضوع عذرخواهی نکردند و تنها همین اقدام دولت آمریکا را میتوان سندی محکم در جنایتکار و تروریست بودن دولت آمریکا دانست.
ﺍﺯ ﻫﺮ کسی باید ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺧﻮﺩﺵ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍشت .ﺍﺯ ﻋﻘﺮﺏ نمیشه ﺗﻮﻗﻊ ﻣﺎﭺ ﻭ ﺑﻮﺳﻪ ﻭ ﺑﻐﻞ داشت
ﺍﻻﻍ ﮐﺎﺭﺵ ﺟﻔﺘﮏ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺍﺳﺖ
ﺳﮓ ﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﮔﺎﺯ ﻣﯽﮔﯿﺮﺩ، ﮔﺎﻫﯽ ﺩﻣﯽ ﺗﮑﺎﻥ میدﻫﺪ و ﮔﺮﺑﻪ ﻫﻢ که ﺗﮑﻠﯿﻔﺶ ﺭﻭﺷﻦ ﺍﺳﺖ!
ﺣﺎﻻ تو هی ﺑﯿﺎ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﭻ ﺑﮑﻦ ﺗﻮﯼ ﮐﻮﺯﻩ ﻋﺴﻞ و ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻫﻦ ﺁﺩﻡ ﻧﺎﻧﺠﯿﺐ!
ﺭﺍﺳﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾند، ﺗﻮﻗﻌﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺁﺩمها ﮐﻢ ﮐﻨﯽ ﻏﺼﻪﻫﺎﯾﺖ ﻫﻢ ﮐﻢ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ و ﺭاحتتر ﻫﻢ ﺯﻧﺪﮔﯽ میکنی!
من زندگی خودم را میکنم و برایم مهم نیست چگونه قضاوت میشوم. چاقم، لاغرم، قد بلندم، کوتاه قدم، سفیدم، سبزهام یا ... همه به خودم مربوط است. مهم بودن یا نبودن رو فراموش میکنم.
روزنامه روز شنبه زباله روز یکشنبه است.
وقتی دفاع ازحقیقت اسلام، صفت تندرو بودن را به همراه دارد! و اعتدالیون فرزندان و مدافعان انقلاب را تندرو، بی شناسنامه و... می خوانند، آن وقت است که برای فرزندان انقلاب، تندرو بودن از صفتی نکوهیده به صفتی پسندیده تبدیل می شود.
شما را ارجاع میدهم به بیانات مقام معظم رهبری: « آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم تر و پایدارترند؛ حزباللّهیها را میگویند تندرو و میانهرو هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانهرو این است : تندرو کسی است که پای بند انقلاب است، میانهرو کسی است که در مقابل خواسته های آنها تسلیم است »
این روزها با هرکسی صحبت میکنی یا به دنبال گرفتن کد در بورس است و یا پای کامپیوتر بورس بازی و خرید و فروش سهام میکند. برای من خیلی جای تعجب بود که چطور وقتی رونقی در کارخانجات نیست و اتفاق خاصی نیفتاده و حتی به خاطر کرونا در رکود اقتصادی هستیم؛ چرا باید بر خلاف منطق اقتصاد، سهام شرکت ها به یکباره اینقدر افزایش پیدا کند و حتی بازار سرمایه اعتنایی هم به تحولات نفتی جهان نکند و روند صعودی خود را ادامه دهد.
به نظر من دلایل مختلفی برای رشد بیسابقه و یکباره بازار سرمایه وجود دارد که سادهترین آن بیکاری مردم و خانهنشینی به خاطر کرونا است. مردم ترجیح میدهند حالا که به خاطر کرونا نمیتوانند از خانه خارج شوند، سرمایه های خرد خود مثلا ۲۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان را وارد بازار بورس کنند تا هم سودی برده باشند و هم از بیکاری نجات پیدا کنند. اما همه ماجرا این نیست، بلکه اصل قضیه به کسری بودجه دولت در سال ۹۹ بازمیگردد.
دولت علاوه بر کسری بودجه با مشکل تحریم و شیوع کرونا و رکود اقتصادی، بیکاری، کاهش بیسابقه قیمت نفت و عدم تحقق درآمدهای مالیاتی هم مواجه است که مشکلات کسری و فقدان بودجه را چند برابر کرده است. پیشبینیها این بود که کسری بودجه از دوران جنگ تحمیلی هم بدتر شود لذا دولت برای جبران کسر بودجه خود اقداماتی به اجبار باید انجام میداد که اولین گام، کاهش سهم صندوق توسعه ملی از در آمدهای نفتی تا ۲۰ درصد بود که از این محل حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان از کسری بودجه جبران می شد. بخش دیگر کسری را با فروش اوراق جبران کرد اما باز هم یکصد هزار میلیارد تومان کسری وجود داشت که باید از منابع مختلف تامین کند.
یکی از بهترین منابع جبران کسری بودجه، بازار سرمایه بود که دولت باید کاری میکرد که با جذاب کردن بازار سرمایه، سرمایههای سرگردان مردم جذب این بازار شود، لذا با این هدف سود سپردههای بانکی را از ۲۱ ، ۲۰ و ۱۸ درصد به ۱۵ درصد کاهش داد تا سپرده بانکی جذابیت قبل را برای مردم نداشته باشد و مردم ترغیب شوند به بازار سرمایه روی آورند، همچنین قیمت دلار را افزایش داد.
هر وقت میخواهم درباره این موضوع بنویسم، از همان اول در شروعش مشکل دارم اما از موضوعهایی است که مشتاقم بنویسم.
اگر دقیق به جامعه نگاه کنید میبینید افراد مختلفی مشغول به کار هستند و برای گذران زندگی خود تلاش میکنند. همین افراد، جامعه را تشکیل میدهند، جامعهای که به علم، صنعت، فرهنگ، سیاست و... نیاز دارد اما تمامی اینها در زیر چتر امنیت به دست میآید و به راستی جامعه و مملکتی که امنیت ندارد پیشرفتی هم ندارد و در یک جمله باید گفت که امنیت، لازمه پیشرفت هر جامعه است.
از مهمترین نیازهای هر کشوری امنیت پایدار است و کسانی هم هستند که نه تنها برای گذران زندگی خود، که برای فراهم کردن آرامش و آسایش دیگران جهت گذراندن زندگی و کسب معاش تلاش میکنند. در میان ما و در این جامعه هستند افرادی که اگر از کارشان بپرسی میگویم برای آنها همان بس که آنها را سربازان گمنام مصلح آخرالزمان بدانیم، همانهایی که مجاهدتها و چشمان تیزبینشان، جمهوری اسلامی ایران را به امنترین کشور در ناامنترین منطقه جهان تبدیل کردهاست و در گمنامی از این کشور محافظت میکنند و خواب را از چشم دشمنان ربوده و بر خلاف مردم که احساس امنیت میکنند، آنها در خاک این کشور احساس ناامنی میکنند.
سربازان گمنام امام زمان(عج) جملهای آشنا برای همه هست که هر از گاهی توسط رسانهها به گوش ما میرسد. چهار دهه هست که جهادگران عرصه امنیت با چشمانی بیدار و تیزبین، بدون منت و در عین گمنامی به مردم خدمت میکنند تا در سایه امنیتی که هست بدون دغدغه به زندگی روزمره بپردازند. اگر امروز من و شما در این کشور با آرامش و امنیت زندگی میکنیم نباید فراموش کنیم افرادی هستند که شبانهروز خواب را از چشم دشمن گرفتهاند و امنیت و آرامش را برای ما به ارمغان آوردهاند. آنها هیچوقت به دنبال نام و نشان نبودند چرا که مزد کار خود را از امام زمان(عج) دریافت میکنند و چه سعادتی بهتر از این.
این روزها، به دلیل دریافت چند پیشنهاد شغلی با بسته های مزایای عالی، وادار شدم بار دیگر به سلسله مراتب ارزشها در زندگیم فکر کنم. تجربه سه دهه زندگی در فضای فرهنگی جاری کشورم، این احساس را به من داده که مردم از آنجا که نمیخواهند منحصراً یکی از این دو را انتخاب کنند، ترجیح میدهند انتخابی ترکیبی داشته باشند. همان ماجرای خواستن خدا و خرما.
چنین است که در مقابل سوال «علم بهتر است یا ثروت»، دو نوع پاسخ میشنوی. کسانی که میگویند: «علم» بهتر است چون میتواند در خدمت کسب «ثروت» باشد. و دیگرانی که میگویند «ثروت» میخواهیم تا آن را صرف کسب علم کنیم.
خلاصه این میشود که گویا، ثروت، خواسته ای است که اگر چه اسماً در مقام دوم است، اما رسماً اولویت نخست را به خود اختصاص داده است.
من طی سالهایی که گذشت، علم را اولویت قرار دادم و این روزها فرصتی بود تا این تصمیمم را مجدداً ارزیابی کنم.
ثروت بهتر از علم است
سال 1398 علیرغم اینکه سال خوبی برای ایرانیها نبود و با سیلهای وحشتناکی آغاز شد و با کرونا به پایان رسید اما یکی از پربارترین سالها برای اهالی بورس بود به طوری که شاخص کل حدودا سه برابر شد و سودهای به یادماندنی هم عاید سهامداران بورس تهران کرد.
بر این اساس رشد شاخص بورس که در فروردین ماه 1398 از کانال 178 هزار واحدی آغاز شد پس از غلبه بر چهار ابر کانال بیش از 180 درصد بازدهی را به نام خود ثبت کرد
اما آیا وضعیت در سال آینده هم به همین منوال خواهد ماند؟
برای بررسی این موضوع بررسی چند فاکتور اساسی موردنیاز است.
1- انتخابات آمریکا در آبان ماه سال 1399: بیشک یکی از مهمترین فاکتورهای موثر بر بازارهای جهانی به خصوص برای بورس ایران نتیجه انتخابات آتی آمریکا خواهد بود. بطوریکه اگر دموکرات ها برنده انتخابات باشند احتمالا شاهد بازگشت آمریکا به برجام، گشایش در اوضاع تحریمها و صادرات، افزایش فروش نفت، کاهش تنش بین ایران و آمریکا و... خواهیم بود که از این منظر باعث بهبود چشم انداز اقتصادی ایران خواهد شد. در سمت مقابل اگر ترامپ مجددا انتخاب شود احتمالا برای مدتی بازار ارز و طلا رونق خواهد گرفت و می دانیم اثرات تورمی این موضوع نیز با تاخیر زمانی به بورس تهران خواهد رسید و در نهایت شاهد افزایش قیمت سهام خواهیم بود. البته به شرطی که ثبات نسبی اوضاع سیاسی تغییر چشمگیری نداشته باشد!
2- بازارهای جهانی: بورس تهران به عنوان یک بورس کالامحور تاثیر شدیدی از اوضاع اقتصادی بازارهای جهانی میپذیرد، اما اوضاع فعلی بازارهای جهانی به علت افت قیمت نفت و شیوع کرونا چندان مساعد نیست و احتمال رکود اقتصادی جهانی بسیار پر رنگ تر از قبل مطرح است. البته عمده بانک های مرکزی جهانی با کاهش نرخ بهره سیاستهای انبساطی در پیش گرفتنه اند که توانسته تا حدی اثرگذار باشد اما برای قضاوت زود است و باید صبر کرد. اگر رکود اتفاق نیافتد و قیمت کالای های اساسی مجدد رشد کند آنگاه برای شرکتهای ایرانی صادرات محور که مواد اولیه را صادر می کنند، اتفاق خوبی خواهد بود و باعث رشدشان خواهد شد.