* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *
با زبانی سرخ، همچنان سری سبز دارم

❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم. وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَــقُـــولُـــونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و ما هُوَ إلا ذکرٌ اللعالمین❤

سال‌هاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لب‌های خشک و ترک خورده بشر تازیانه می‌زند. آن زمان که دروازه‌های بهشت باز بود هر کسی با حرفه‌ای خود را به آن باب می‌رساند و ما نسل سومی‌ها (یا همان دهه شصتی‌ها) هم که دستمان درگیر صفر و یک است، بابی را گشودیم تا جرعه‌ای را تا شهادت بنوشیم. افتخارم این است که سرباز ولایت فقیه هستم و هرچند دستم خالیست، اما دلم پر است از عشق به ولایت. افتخارم پایبندی به دین مبین اسلام و فرهنگ و تمدن غنی ملی ایرانی است؛ که اگر این دو را در کنار هم حفظ کنیم به اوج قله‌های افتخار و سعادت خواهیم رسید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه.


خدایا ببخش مرا:

به خاطر مطالبی که به خاطر تو ننوشتم،
به خاطر کامنت‌هایی که تو در آن نبودی،
از اینکه با مطالبم بنده‌ای را از تو دور کردم،
که می‌توانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم،
که وقتی مطالبم پرنظر و پر بازدید شد، گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم،
که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم،
به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بی‌ادبی و یا بی‌اعتنایی کردم،
به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم،
برای اینکه بدون قصد قربت پشت میز کار نشستم،
که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم،
که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولیعصر (عج) نبود، چرا که برای خود مینوشتم نه برای او،
خدایا از «تو» نوشتن را به من آموختی، «برای تو» نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین است «برای تو» نوشتن.


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
بایگانی
نویسندگان

در بسیاری از جوامع به ویژه جامعه خودمون، غلطی مصطلح است که بر اساس آن موفقیت های دیگران را به "خوش شانسی" و عدم موفقیت رو به "بدشانسی" نسبت میدهیم.

بدون شک موفقیت یه فرآیند تجربی و علمی هست که با آزمونهای فراوان، راهکارهای اون مشخص شده که شناخت و بکارگیری اون راهکارها، موفقیت رو برای ما به ارمغان میاره و ناآگاهی نسبت به اونها، کامیابی را به کام مرگ میسپرد.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

31 خرداد 1361 در بیمارستان سوسنگرد، اتفاقی افتاد.

مردی که ترکش، سر و صورت و سینه اش را با خون درآمیخته، با آرامشی تمام، به این آیه می اندیشد:

" یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّة اِرْجِعِی اِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَة "

شهید دکتر مصطفی چمران .... مصطفای خدا ..... روحش شاد

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

وقتی دفاع ازحقیقت اسلام، صفت تندرو بودن را به همراه دارد! و اعتدالیون فرزندان و مدافعان انقلاب را تندرو، بی شناسنامه و... می خوانند، آن وقت است که برای فرزندان انقلاب، تندرو بودن از صفتی نکوهیده به صفتی پسندیده تبدیل می شود.

شما را ارجاع میدهم به بیانات مقام معظم رهبری: « آنهایی که میگویند تندرو، منظورشان کسانی است که در راه انقلاب مصمّم ‌تر و پایدارترند؛ حزب‌اللّهی‌ها را میگویند تندرو و میانه‌رو هم] کسی است که در مقابل آنها تسلیم باشد. در ادبیّات سیاسی آمریکا و انگلیس و امثال اینها، معنای تندرو و میانه‌رو این است : تندرو کسی است که پای بند انقلاب است، میانه‌رو کسی است که در مقابل خواسته ‌های آنها تسلیم است »

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

این روزها با هرکسی صحبت میکنی یا به دنبال گرفتن کد در بورس است و یا پای کامپیوتر بورس بازی و خرید و فروش سهام می‌کند. برای من خیلی جای تعجب بود که چطور وقتی رونقی در کارخانجات نیست و اتفاق خاصی نیفتاده و حتی به خاطر کرونا در رکود اقتصادی هستیم؛ چرا باید بر خلاف منطق اقتصاد، سهام شرکت ها به یکباره اینقدر افزایش پیدا کند و حتی بازار سرمایه اعتنایی هم به تحولات نفتی جهان نکند و روند صعودی خود را ادامه دهد.

به نظر من دلایل مختلفی برای رشد بی‌سابقه و یکباره بازار سرمایه وجود دارد که ساده‌ترین آن بیکاری مردم و خانه‌نشینی به خاطر کرونا است. مردم ترجیح می‌دهند حالا که به خاطر کرونا نمی‌توانند از خانه خارج شوند، سرمایه های خرد خود مثلا ۲۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان را وارد بازار بورس کنند تا هم سودی برده باشند و هم از بیکاری نجات پیدا کنند. اما همه ماجرا این نیست، بلکه اصل قضیه به کسری بودجه دولت در سال ۹۹ بازمی‌گردد.

دولت علاوه بر کسری بودجه با مشکل تحریم و شیوع کرونا و رکود اقتصادی، بیکاری، کاهش بی‌سابقه قیمت نفت و عدم تحقق درآمدهای مالیاتی هم مواجه است که مشکلات کسری و فقدان بودجه را چند برابر کرده است. پیش‌بینی‌ها این بود که کسری بودجه از دوران جنگ تحمیلی هم بدتر شود لذا دولت برای جبران کسر بودجه خود اقداماتی به اجبار باید انجام می‌داد که اولین گام، کاهش سهم صندوق توسعه ملی از در آمدهای نفتی تا ۲۰ درصد بود که از این محل حدود ۴۰ هزار میلیارد تومان از کسری بودجه جبران می شد. بخش دیگر کسری را با فروش اوراق جبران کرد اما باز هم یکصد هزار میلیارد تومان کسری وجود داشت که باید از منابع مختلف تامین کند.

یکی از بهترین منابع جبران کسری بودجه، بازار سرمایه بود که دولت باید کاری می‌کرد که با جذاب کردن بازار سرمایه‌، سرمایه‌های سرگردان مردم جذب این بازار شود، لذا با این هدف سود سپرده‌‌های بانکی را از ۲۱ ، ۲۰ و ۱۸ درصد به ۱۵ درصد کاهش داد تا سپرده بانکی جذابیت قبل را برای مردم نداشته باشد و مردم ترغیب شوند به بازار سرمایه روی آورند، همچنین قیمت دلار را افزایش داد.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

هر وقت می‌خواهم درباره این موضوع بنویسم، از همان اول در شروعش مشکل دارم اما از موضوع‌هایی است که مشتاقم بنویسم.

اگر دقیق به جامعه نگاه کنید می‌بینید افراد مختلفی مشغول به کار هستند و برای گذران زندگی خود تلاش می‌کنند. همین افراد، جامعه را تشکیل می‌دهند، جامعه‌ای که به علم، صنعت، فرهنگ، سیاست و... نیاز دارد اما تمامی اینها در زیر چتر امنیت به دست می‌آید و به راستی جامعه و مملکتی که امنیت ندارد پیشرفتی هم ندارد و در یک جمله باید گفت که امنیت، لازمه پیشرفت هر جامعه است.

از مهمترین نیازهای هر کشوری امنیت پایدار است و کسانی هم هستند که نه تنها برای گذران زندگی خود، که برای فراهم کردن آرامش و آسایش دیگران جهت گذراندن زندگی و کسب معاش تلاش می‌کنند. در میان ما و در این جامعه هستند افرادی که اگر از کارشان بپرسی می‌گویم برای آنها همان بس که آنها را سربازان گمنام مصلح آخرالزمان بدانیم، همان‌هایی که مجاهدت‌ها و چشمان تیزبینشان، جمهوری اسلامی ایران را به امن‌ترین کشور در ناامن‌ترین منطقه جهان تبدیل کرده‌است و در گمنامی از این کشور محافظت می‌کنند و خواب را از چشم دشمنان ربوده و بر خلاف مردم که احساس امنیت می‌کنند، آن‌ها در خاک این کشور احساس ناامنی می‌کنند.

سربازان گمنام امام زمان(عج) جمله‌ای آشنا برای همه هست که هر از گاهی توسط رسانه‌ها به گوش ما می‌رسد. چهار دهه هست که جهادگران عرصه امنیت با چشمانی بیدار و تیزبین، بدون منت و در عین گمنامی به مردم خدمت می‌کنند تا در سایه امنیتی که هست بدون دغدغه به زندگی روزمره بپردازند. اگر امروز من و شما در این کشور با آرامش و امنیت زندگی می‌کنیم نباید فراموش کنیم افرادی هستند که شبانه‌روز خواب را از چشم دشمن گرفته‌اند و امنیت و آرامش را برای ما به ارمغان آورده‌اند. آن‌ها هیچوقت به دنبال نام و نشان نبودند چرا که مزد کار خود را از امام زمان(عج) دریافت می‌کنند و چه سعادتی بهتر از این.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

از قدیم گفته اند دوری و دوستی. آخر چرا شما اصرار دارید که ما بگوییم ما منتظر ظهور شما هستیم؟ آیا شما حاضر به دروغ گفتن شیعیانتان میباشید مولا؟ آقا جان شاید دلتان به چهار راه ولیعصر و کوی نصر و خیابان منتهی به میدان ولیعصر که مزین به نام شماست خوش است؟

از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد که در چهارراه ولیعصر، گشت ارشادی برای هدایت بانوان مسلمان به سمت داشتن حجاب گذاشته اند! و در کوی نصر هم اوضاع دست کمی از آنجا ندارد و در میدان ولیعصر آنچنان فضا مزین به نام و یاد شماست! که حتی پاساژهای میدان بنری برای تبریک میلاد شما بر سر درشان نصب کرده اند.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

این روزها، به دلیل دریافت چند پیشنهاد شغلی با بسته های مزایای عالی، وادار شدم بار دیگر به سلسله مراتب ارزشها در زندگیم فکر کنم. تجربه سه دهه زندگی در فضای فرهنگی جاری کشورم، این احساس را به من داده که مردم از آنجا که نمیخواهند منحصراً یکی از این دو را انتخاب کنند، ترجیح میدهند انتخابی ترکیبی داشته باشند. همان ماجرای خواستن خدا و خرما.

چنین است که در مقابل سوال «علم بهتر است یا ثروت»، دو نوع پاسخ میشنوی. کسانی که میگویند: «علم» بهتر است چون میتواند در خدمت کسب «ثروت» باشد. و دیگرانی که میگویند «ثروت» میخواهیم تا آن را صرف کسب علم کنیم.


خلاصه این میشود که گویا، ثروت، خواسته ای است که اگر چه اسماً در مقام دوم است، اما رسماً اولویت نخست را به خود اختصاص داده است.


من طی سالهایی که گذشت، علم را اولویت قرار دادم و این روزها فرصتی بود تا این تصمیمم را مجدداً ارزیابی کنم.

ثروت بهتر از علم است

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

سال 1398 علیرغم اینکه سال خوبی برای ایرانی‌ها نبود و با سیل‌های وحشتناکی آغاز شد و با کرونا به پایان رسید اما یکی از پربارترین سال‌ها برای اهالی بورس بود به طوری که شاخص کل حدودا سه برابر شد و سودهای به یادماندنی هم عاید سهامداران بورس تهران کرد.

بر این اساس رشد شاخص بورس که در فروردین ماه 1398 از کانال 178 هزار واحدی آغاز شد پس از غلبه بر چهار ابر کانال بیش از 180 درصد بازدهی را به نام خود ثبت کرد

اما آیا وضعیت در سال آینده هم به همین منوال خواهد ماند؟

برای بررسی این موضوع بررسی چند فاکتور اساسی موردنیاز است.

1- انتخابات آمریکا در آبان ماه سال 1399: بی‌‌شک یکی از مهمترین فاکتورهای موثر بر بازارهای جهانی به خصوص برای بورس ایران نتیجه انتخابات آتی آمریکا خواهد بود. بطوریکه اگر دموکرات ها برنده انتخابات باشند احتمالا شاهد بازگشت آمریکا به برجام، گشایش در اوضاع تحریم‌ها و صادرات، افزایش فروش نفت، کاهش تنش بین ایران و آمریکا و... خواهیم بود که از این منظر باعث بهبود چشم انداز اقتصادی ایران خواهد شد. در سمت مقابل اگر ترامپ مجددا انتخاب شود احتمالا برای مدتی بازار ارز و طلا رونق خواهد گرفت و می دانیم اثرات تورمی این موضوع نیز با تاخیر زمانی به بورس تهران خواهد رسید و در نهایت شاهد افزایش قیمت سهام خواهیم بود. البته به شرطی که ثبات نسبی اوضاع سیاسی تغییر چشمگیری نداشته باشد!

 

2- بازارهای جهانی: بورس تهران به عنوان یک بورس کالامحور تاثیر شدیدی از اوضاع اقتصادی بازارهای جهانی می‌پذیرد، اما اوضاع فعلی بازارهای جهانی به علت افت قیمت نفت و شیوع کرونا چندان مساعد نیست و احتمال رکود اقتصادی جهانی بسیار پر رنگ تر از قبل مطرح است. البته عمده بانک های مرکزی جهانی با کاهش نرخ بهره سیاست‌های انبساطی در پیش گرفتنه اند که توانسته تا حدی اثرگذار باشد اما برای قضاوت زود است  و باید صبر کرد. اگر رکود اتفاق نیافتد و قیمت کالای های اساسی مجدد رشد کند آنگاه برای شرکت‌های ایرانی صادرات محور که مواد اولیه را صادر می کنند، اتفاق خوبی خواهد بود و باعث رشدشان خواهد شد. 

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

تولد "حماسه" در مدینة‏النبی، در شعبان آسمانی، نویدی است که بوی بال فرشتگان را در سرتاسر جهان گسترش می‏دهد و "شهید" به دنیا ‏آمد تا "قیام" را شهادت دهد.

آسمان و زمین، تولدش را  به یکدیگر تبریک می‏گویند و "حسین منّی و انا من حسین" بر لبان پیامبر (ص) شکوفا می‏شود.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

آن شب، شب بیست و هفتم رجب بود و محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم در غار پیچید: بخوان، بخوان به نام پروردگارت که بیافرید آدمی را از لخته خونی آفرید، بخوان که پروردگارت ارجمندترین است، همو که با قلم آموخت و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

پرواز که نشست منتظر بودیم درهای هواپیما باز شود  میان مردم حاج آقا مجتبی پسر آقا را دیدم که آقای بروجردی هم کارشان بودند. میان مردم پیاده شدند و فکر کنم خیلی ها کنجکاو بودند ببینند که آیا ایشان با خودروی اختصاصی پاویون می روند یا نه.

با شناختی که داشتم؛ می دانستم جوابش چیست، اما چون فاصله داشتیم این جواب را شخصا ندیدم. درهای اتوبوس که باز شد تا پیاده شویم من و خیلی های دیگر جواب را دیدیم. ایشان هم بین مردم از اتوبوس پیاده شدند. حالا دیگر من هم کنجکاو شده بودم ببینم ایشان کجا و با چه خودرویی سوار می شود.

به پائین پله ها که رسیدند آقای بروجردی از ایشان جدا شد و چون خودروی پلاک قرمز وی پایین پله ها منتظر بود. از نظر من طبیعی بود که حاج آقا مجتبی هم همانجا سوار خودرو شود؛ یعنی اگر من جای ایشان بودم چنین عمل می کردم، اما دیدم ایشان رفت سمت جایی که خودروهای عادی می آیند و مسافرانشان را پیاده می کنند و مردم سوار تاکسی می شوند.

فردی که کنار ایشان بود و من فکر می کردم محافظ است با علاقه و شوری ویژه از درحالی که مصافحه می کرد از ایشان خداحافظی کرد و تازه فهمیدم شخصی از مردم است که فرصت را غنیمت دانسته و خیلی راحت هم کلام فرزند رهبر انقلاب شده.

حاج آقا مجتبی بعد از خداحافظی با وی جایی که همه مسافرانشان را پیاده و سوار می کنند، سوار خودروی پژو 405 بدون شیشه دودی شد و رفت و من با خود گفتم بیخود نیست که هیچ کس برای مردم "آقا" نمی شود چون هیچ کس مثل "آقا" و تربیت شدگان توسط  ایشان مردمی نمی شود."

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

چند وقتی است که بهترین درسهای عمرم را در زمان سختی آموختم و فهمیدم صبور بودن یک ایمان است و خویشتنداری یک نوع عبادت.

فهمیدم ناکامی به معنی تاخیر است نه شکست و خندیدن یک نعمت است و یک نوع نیایش.

روزگارا: تو اگر سخت بهم میگیری، باخبر باش که پژمردن من آسان نیست،

گرچه دلگیرتر از دیروزم و  اگرچه فردای غم انگیز مرا میخواند، لیک باور دارم دلخوشی ها کم نیست.

کاری میکنم که گذشته ام در برابر آینده ام لنگ بیندازد.

زندگی باید کرد.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

زر و زور و تزویر و تطمیع و تلبیس حق و باطل و فتنه و شبهه و سفسطه و تملیق و تمجید و ... هم از جمله تدابیری بود که بنا به ظرفیت روحی و عقلی و اعتقادی انسانها به کار میبرد تا بین انتخاب حق و باطل همواره دچار تردید شوند و راه را از چاه باز نشناسند. انسانها هرچقدر که از لحاظ روحی و اعتقادی ظرفیت بالاتری داشتند، امتحان‌ها و انتخاب‌های سخت تری هم در مقابلشان قرار میگرفت و تاریخ همواره شاهد این مصاف بوده است.

داستان زندگی پیامبران چون آدم تا نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و ایوب و یوسف و یعقوب علی نبینا و آله و علیهم السلام نمونه‌ها و مصادیق همین ابتلاآت الهی هستند. پس از رحلت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم که خاتم پیامبران بودند، در دوره امامان معصوم نیز این بزنگاههای تاریخی مشاهده میشد.

ماجرای سقیفه، ماجرای کوچه و درب سوخته، ماجرای تیرباران تابوت و صحرای کربلا از جمله امتحاناتی بود که چون غربالی، مسلمانان و مومنان واقعی را از منفعت طلبان و بی بصیرتان و نان به نرخ روز خورها و البته ساکتین و منفعلان جدا کرد! سالها بود که حکومت اسلامی تشکیل نشده بود و جو خفقان در بلاد اسلامی حکمفرما بود و مسلمانان محکوم به تقیه بودند.

امام خمینی که آمد، دوباره اسلام بر سر زبانها افتاد، زمزمه حکومت اسلامی تشکیل شد، مردم و علما بیدار شدند، مبارزه کردند، خودشان خواستند که کشورشان را از زیر دست استعمار و استکبار رها کنند و دینشان را فریاد کنند و قانونشان و مسئولینشان را اسلامی انتخاب کنند. خداوند هم به هر قدمشان برکت داد و کمک کرد تا پیروز شدند.

جمهوری اسلامی ما که ان شاءالله مقدمه حکومت اسلامی در آینده است، نعمتی است که خداوند در اختیار ما قرار داده است چون خودمان خواستیم. در این راستا هر چند سال هم انتخاباتی داریم و امتحاناتی . افرادی خود را در معرض انتخاب میگذارند و ما هم حق اختیار و انتخاب داریم تا بهترینهایشان را به نمایندگی از خود برای کارهای کشوری بزرگتر، همچون وضع و اصلاح قوانین، رای اعتماد به رئیس جمهور و وزیران، شرح و تفسیر قوانین عادی، بررسی لوایح ارائه شده از سوی دولت، حق تحقیق و تفحص در امور کشوری، تصویب عهدنامه‌ها و قراردادهای بین‌المللی و ... انتخاب کنیم.

متاسفانه خیلی از همین کاندیداها با وعده‌های مختلفی که اصلا در راستای وظایفشان نیست مردم را گول میزنند و قول تبدیل شهرستان به مرکز استان، تاسیس کارخانه، استخدام های شغلی، احداث راه و جاده و ... می‌دهند و مردم هم متاسفانه بعضا برای رای خود به جای تحقیق از برنامه‌ها و اولویت‌های کاری شخص کاندیدا، هم قوم بودن، همسایه بودن، دوست بودن، چهره زیبا و یا اسامی خاص و ... را ملاک قرار می‌دهند!

نتیجه انتخاب‌های غلط ما در سال‌های گذشته، باعث شد که تدبیر و امید، کلید دروغینی نشانمان دهد و با عوام فریبی ما را سال‌ها منتظر برجام نگهدارد که شاید اقتصادمان را زیر و رو کند.

نتیجه عدم تحقیقات ما در انتخابات گذشته باعث شد شورای شهری بیاید که به جای عمران شهری، تنها به فکر تعویض نام خیابان به اسم فلان بازیگر و فلان شخصیت باشد.

نتیجه انتخاب نادرست ما در گذشته باعث شد برجام در ۲۰ دقیقه تصویب شود و سلفی حقارت آبرویمان را ببرد.

کاش این بار حواسمان را جمع کنیم و درست انتخاب کنیم. به هر اشکی اعتماد نکنیم؛ به هر سوگندی اطمینان نکنیم؛ حتی به نظر سنجی‌ها هم توجه نکنیم؛ کاش لیست‌های چندگانه و برنتابیدن وحدت بین مثلا خوبان کشورمان، ما را دچار چندگانگی نکند. کاش بفهمیم آنها که وحدت را نمیفهمند و به فکر منفعت خودشان هستند و می‌خواهند خود را به زور در هر لیستی جای دهند ، قطعا از این پل هم رد بشوند به درد مملکت نمیخورند!

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

خیلی تماشای چرخ و فلک رو دوست دارم. دوست دارم ساعت ها چرخیدن چرخ و فلکو ببینم، چرخیدن چرخ ِ فلک را !

دوست دارم ساعت ها بشینم و چرخیدن چرخ های فلک رو ببینم که چگونه میچرخاند و آدم ها رو ببینم  که چگونه میچرخند و میچرخانند و میچرخانندشان.

یک جور همزاد پنداری عجیبی به من دست میده. به چرخ و فلک نگاه میکنم، به آدمایی که این پایین منتظر و مشوش در آرزوی بالا بودن به آن بالایی ها چشم دوخته اند و به آدمایی که اون بالا شاد و مغرورند.

شاد و مغرور از اینکه در اوجند و بالاتر از همه به خود می بالند!  اما نه آنها که بالایند و نه اینها که پایینند، اصلا حواسشان نیست به این بالا و پایین رفتن ها.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

یادتونه دم محرم هی میگفتین پول هیئتارو خرج فقرا کنین؟ یادتونه میگفتین پول نذری ها رو بجاش برای بچه فقیرا مرغ و گوشت بخرین؟

 

حال نوبت تو هموطنی هست که خون غلیظ آریایی تو رگهات هست! تو هموطن کوروش دوستی که دم محرم این حرفارو میزدی، حالا تو چرا پول عروسکا و کافی شاپا و شکلاتاتو خرج فقرا نمیکنی!؟

 

تو چرا نمیری جای عروسک، گوشت و مرغ بخری بدی دم خونه فقرا؟

 

تو دختر خانوم، تو چرا پول کادوت رو نمیری یه دست لباس بخری برای بچه فقیر ها؟

 

یا چرا اصلا پول کافی شاپ ها و رستورانایی که میخوااین برین رو غذا نمیخربد و نمیدید به فقرا؟

 

دیدین؟ هیچ کدومتون عرضه همچین کاری ندارین. یعنی دلشو ندارین که از کسی که میدونین دو روز دیگه ولتون میکنه بگذرین. اون وقت توقع دارین ما از امام حسینمون بگذریم؟ از هیئتامون بگذریم؟ از کسی بگذریم که آبرو و اعتبارمون رو مدیونشیم؟ نه ... این خبرا نیست.

 

حالا بفهمید که هرچیزی جایگاه خودش رو داره. کمک کردن به فقرا جای خودش، هیئت امام حسین جای خودش.

 

لبیک یا علی (ع)
لبیک یا زهرا (س)
لبیک یا حسین (ع)

لبیک یا زینب (س)

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi