26 دی 1401 به دیدارش رفتم. در میان پلههای زیاد ورودی درب بلال سازمان صداوسیما فکر میکردم چه سوالاتی بپرسم. در یک روز سرد زمستانی و سکوت دلنشین، در طبقه سوم ساختمان شهدای رادیو، میهمان بانویی باتجربه و صدایی دلنشین و آرام بودم که هم دکتر و متخصص کودکان بود و هم مدیر شبکه رادیویی.
قرار ما نیم ساعت مصاحبه بود تا درباره جشنواره رادیویی پژواک صحبت کنیم اما حرفهای شنیدنی این استاد پزشکی آنچنان شنیندنی بود که پس از پایان صحبت، عقربههای ساعت حکایت از دو ساعت گپوگفت را نشان داد. از دوران فعالیتهای دانشجوی و تحصیل در فرانسه و برگشت به ایران و ازدواج و عشق خدمت به مردم ایران زمین و... اما دقیقا سه ماه بعد از آن دیدار یعنی 26 فروردین 1402 با تیتری عجیب در رسانهها روبرو و شوکه شدم: دکتر صدیقه اعتمادسعید، مدیر شبکه رادیویی سلامت درگذشت.
گویا دست روزگار در آغازین روزهای بهار، خزانی دیگر را رقم زد و ناباورانه از میان ما رفت و نام و یاد فراموشناشدنی خود را در میان ما بر جای نهاد. او چنان زود از میان خانواده، دوستان وهمکاران خود پر کشید که باور آن تا زمانهای بسیار در اندیشه و ذهن نخواهد گنجید.
پزشک متخصص کودکان که پشتوانهای قابل اتکا و سنگصبوری دوست داشتنی برای همکاران رادیو سلامت بود، تا آنجا که میتوانست مجال پرواز و خلاقیت تهیه کنندگان، سردبیران، نویسندگان، و گویندگان و مجریان را فراهم میکرد.
https://www.farsnews.ir/news/14020126000824
دلم برای یک دم غروب تنها با تو بودن تنگ است، بسیار تنگ
آن زمان که خورشید کمکم از آسمان به زیر میآید و شب شروع میشود
شب را دوست دارم، بسیار و بسیار
شب مرا یاد تو میاندازند!
شب تجلی ستارالعیوبی توست
آنسان که فارغ از گناهان بیشمارم بر سر سجاده دل
دو رکعتی نماز قرب میخوانم تا مرا ببینی
و تا سپیده صبح برایت راز میگویم.
تمام حرفها
تمام دردها
تمام ناگفتنیهایم را
و تو ساده و صمیمی
بر سر سفره ناچیز دلم مینشینی
و در هنگامه رفتنم
برایم قدری آرامش و مقداری توکل
از عرش کبریای خود به سوغات میآوری
و من بیقرار غروبی دیگر و شبی دیگر که با تو سحر شود
در هیاهوی روز و روزمرههایم گم میشوم.
این روزها دوباره بحث مصرف انرژی ایرانیها به خصوص چند در چند روز اول سال بهانه جدیدی برای متهم کردن مردم به پر مصرفی شده است. آنچه مسلم است اینکه در مباحث علمی باید آنچه واقعیت و حق است را بیان کرد و نباید به بهانه تضعیف جایگاه رهبران سیاسی از بیان حقایق عدول کرد!
همانطور که حضرت علی (ع) در نهج البلاغه میفرماید: از گفتن سخن حق و نظر دادن به عدل دریغ ننمایید. برای اثبات علمی، بیطرفانه، مستدل و به دور از غرضورزیهای سیاسی و اقتصادی و جناحی، باید به سراغ آمار و شاخصهای مختلف برای بررسی مصرف انرژی به خصوص سوخت بنزین وسایل نقلیه درمیان ایرانیان در مقایسه با دیگر کشورها به ویژه اروپا که همواره نمونه قیاس برای متهم کردن مردم ایران به پرمصرفی است، رفت.
برخلاف تصور عمومی به جهت کمبود سرانه راه و ترافیک و... ایران در سرانه تعداد خودرو در میان کشورهای جهان با رتبه ۸۵ جز پایینترین کشورها است؛ به طوری که تعداد وسایل نقلیه موتوری و خودرو شخصی به ازای هر هزار نفر در کشورهای عضو اتحادیه اروپا تقریبا ۴ برابر ایران است.
علاوه بر کم بودن سرانه تعداد خودرو، میزان مصرف خودروهای داخلی به طور میانگین ۲ برابر خودروهای روز اروپا میباشد. البته خودروسازان علت آن را کیفیت سوخت بنزین تولید داخل میدانند؛ با این وجود خودروهای داخلی همچنان بر اساس طراحی های دهه ۴۰ و ۵۰ میلادی ساخته میشوند؛ از پژو تا نیسان!
یکی از عوامل اصلی افزایش مصرف، عمر بالای وسایل نقلیه در ایران است؛ بر اساس آمارها حدوداً ۲۰ میلیون دستگاه خودرو و ۱۰ میلیون دستگاه موتور سیکلت در کشور وجود دارد که بیش از ۵۰ درصد آن عمر بالای ۱۵ سال و فرسوده میباشد! و فقط ۱۰ درصد از وسایل نقلیه در ایران عمر زیر ۵ سال دارند!
دولت بنا دارد مصرف بنزین در کشور را کنترل کند. حق هم دارد. در ایران بنزین بیرویه مصرف میشود. درباره کنترل مصرف پیشنهادهای مختلفی مطرح میشود که یکی از آنها اجری دوباره سهمیه بندی و دو نرخی شدن بنزین است.
در نگاه اول، این کار خوب و مورد تقدیر است و به صورت کلی به نفع کشور و همه مردم است. بر اساس گزارش اخیر سازمان برنامه و بودجه، از 900 هزار میلیارد تومان یارانه پنهان، حدود 125 هزار میلیارد تومان یارانه بنزین است. این یارانه تنها شامل افرادی میشود که خودرو دارند. شرایط کشور اما نشان میدهد دونرخی شدن و سهمیهای کردن بنزین در زمان فعلی به صلاح مردم نیست.
مردم ایران در این چند صباح با پوست و گوشت خود، گرانی راتجربه کردهاند. واقعا بخشی از مردم با درآمدی که دارند برای ادامه زندگی کاسه چه کنم چه کنم دست گرفتهاند. قیمتها هم به بهانههای مختلف بالا میرود. همه عزم صعود به قله کردهاند و کسی به فکر بازگشت به کوهپایه نیست. مسؤولان کشور هم نشان دادهاند، توان کنترل قیمتها را ندارند. بازار خودرو را ببیند تا بفهمید چه بلبشویی در کشور حاکم است. حالا تصور کنید با این شرایط قیمت بنزین هم افزایش پیدا کند! دیگر واقعا باید به خدا پناه برد از شر قیمتها.
روی هر کالایی دست خواهیم گذاشت به احتمال زیاد با افزایش قیمت روبرو خواهیم شد و در پاسخ چرایی این افزایش با بنزین گران شده است آقا یا خانم روبرو خواهیم شد.
واقعا جامعه تحمل دوباره افزایش قیمتها را ندارد. قدرت خرید مردم به کمتر از نصف رسیده است. این تازه مردمی هستند که سروقت حقوق میگیرند وای به حال آنهایی که حقوق طلبکار هستند و چشم به دست کارفرما دارند.
سخن درباره ظهور و گسترش رسانهها و تغییرات چشمگیری که این رسانهها در زندگیهای فردی و اجتماعی به وجود آورده اند، آنقدر بدیهی و تکراری است که ذهن خواننده را خسته و او را وادار به بستن صفحه پیش روی خود میکند. اهمیت و نقش رسانهها در عصر حاضر بر کسی پوشیده نیست تا جاییکه هر کسی میتواند صفحهها مطلب درباره آن بنویسد.
در این بین آنچه در جوامع امروزی و بهطور خاص در جامعه ایران حائز اهمیت است، بحث درباره نحوه استفاده صحیح از این رسانههاست. بنابر تشبیه رایج، رسانه نظیر چاقوست که هم فوایدی را به همراه دارد و هم ممکن است آسیبهایی را برای مصرفکنندگان بر جای بگذارد. مخاطبان رسانه باید تا حد توان از آسیبها روی گردانند و از مزایای آن بهره کافی را ببرند. چنین بحثهایی ضرورتهای تازهای را برای جوامع علمی و فضای اجتماعی به وجود آورده است و آن ضرورت پرداختن به «سواد رسانهای» است.
سواد رسانهای در سطح جهان بحث تازهای نیست. این بحث برای اولین بار در دهه 1960 در اروپا مورد توجه قرار گرفت. به همان اندازه که این مفهوم در بین جوامع غربی آشنا و مأنوس است، در ایران مفهومی جدید و دستنخورده به حساب میآید و به جز چند مقاله محدود و چند کتاب معدود در این زمینه که تاریخ آنها به دهه هشتاد شمسی میرسد، اثر تألیفی دیگری را نمیتوان یافت. در عصر اطلاعات مفهوم سواد، بسیار فراتر از خواندن و نوشتن شده و اگر کسی نحوه دسترسی سریع و استفاده صحیح از تمامی انواع رسانهها را نداشته باشد بیسواد تلقی میشود.
در دورهای که تمام دنیا، از قبایل عقبمانده آفریقایی تا حکومتهای عشیرهای اعراب به سمت دمکراسی حرکت میکنند، عدهای در فضای رسانهای و مجازی داخل و خارج ایران با سروصدای زیاد به دنبال تبلیغ و بازگشت حکومت سلطنتی پهلوی هستند و میگویند پسر فلانی باید حاکم ایران باشد چون از کمر یک شاه به دنیا آمده پس لایقترین فرد است. حالا جوان امروزی، متولدین دهه هفتاد و هشتاد که دوران حکومت پنجاهوسهساله پهلوی را ندیدهاند حقدارند از پهلوی حمایت کنند؟
جوانان امروزی یادشان نیست و ندیدهاند که زمان پهلوی، حمام مانند یک کالای لوکس بود، معمولاً خانوادههای پولدار حمام داشتند، یادشان نیست مردم هفتهبههفته فقط در حمام عمومی به آب گرم دسترسی داشت. یادشان نیست و ندیدهاند که در هر محله یک خانواده خط تلفن داشت و همسایهها باهم از آن استفاده میکردند، یادشان نیست، داشتن تلویزیون آرزویمان بود، آنهم سیاهوسفید، یادشان نیست برای خرید صابون هم باید در صف میایستادیم، یادشان نیست زمستانها برای یک پیت نفت ساعتها باید در صف میماندیم، گاز که هنوز مال از ما بهترها بود.