* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *

با زبانی سرخ همچنان سری سبز دارم

* شانس نام مستعار خداست *
با زبانی سرخ، همچنان سری سبز دارم

❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم. وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَــقُـــولُـــونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و ما هُوَ إلا ذکرٌ اللعالمین❤

سال‌هاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لب‌های خشک و ترک خورده بشر تازیانه می‌زند. آن زمان که دروازه‌های بهشت باز بود هر کسی با حرفه‌ای خود را به آن باب می‌رساند و ما نسل سومی‌ها (یا همان دهه شصتی‌ها) هم که دستمان درگیر صفر و یک است، بابی را گشودیم تا جرعه‌ای را تا شهادت بنوشیم. افتخارم این است که سرباز ولایت فقیه هستم و هرچند دستم خالیست، اما دلم پر است از عشق به ولایت. افتخارم پایبندی به دین مبین اسلام و فرهنگ و تمدن غنی ملی ایرانی است؛ که اگر این دو را در کنار هم حفظ کنیم به اوج قله‌های افتخار و سعادت خواهیم رسید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه.


خدایا ببخش مرا:

به خاطر مطالبی که به خاطر تو ننوشتم،
به خاطر کامنت‌هایی که تو در آن نبودی،
از اینکه با مطالبم بنده‌ای را از تو دور کردم،
که می‌توانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم،
که وقتی مطالبم پرنظر و پر بازدید شد، گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم،
که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم،
به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بی‌ادبی و یا بی‌اعتنایی کردم،
به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم،
برای اینکه بدون قصد قربت پشت میز کار نشستم،
که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم،
که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولیعصر (عج) نبود، چرا که برای خود مینوشتم نه برای او،
خدایا از «تو» نوشتن را به من آموختی، «برای تو» نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین است «برای تو» نوشتن.


اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِکَ
بایگانی
نویسندگان

«مورد داشتیم دختره فلان کار احمقانه را کرد. بعد راننده تاکسی /بقال/ قصاب و ..... از خنده دیوانه شد و دیوار را گاز زد و...»

 

دکلمه نمی‌کنم. شعر نمی‌گویم. تنها یک چیز می‌خواهم. لطفا به زنان احترام بگذارید!


درک کنید که متن ادبی ارزشی ندارد وقتی هر روز برای دیگران لطیفه‌های جنسیت زده «مورد داشتیم دختره ...» می‌فرستیم و به مادرمان که روزی «همین دختره» بوده توهین می‌کنیم.

متن ادبی ارزشی ندارد وقتی به تمام دختران سرزمینمان که مادران فردا هستند برچسب «خنگی و کودنی» می‌زنیم.

متن ادبی ارزشی ندارد وقتی رانندگی زنان را تمسخر می‌کنیم؛ آن هم درحالی که طبق آمار 99 درصد تصادفات مرگبار اتومبیل مربوط به آقایان است نه زنان!

متن ادبی ارزشی ندارد وقتی فکر می‌کنیم می‌توان در قالب «شوخی» در فضای مجازی و غیرمجازی، خزعبلات پراکنی کنیم و لایک بزنیم و اینگونه به چرخه حماقت کمک کنیم.

چه بسیار مادرانی که می‌توانستند نویسنده، مدیر و ... شوند و نشدند؛ زیرا جامعه نخواست، شوهر نخواست، پدر نخواست ... و چه بسیار گناهکاریم که دامن زدیم به این نخواستن.

خوشحال بودیم از خانه‌داری مادرمان. غمگین شدیم و غر زدیم از شاغل بودن مادرمان. چه بسیار گناهکاریم که تنها از دستپخت غذایش تعریف کردیم و نه از ترفیع شغلش.

چه گناهکاریم که با تعریف و تمجیدهای خودخواهانه‌مان از نقش‌های سنتی که جامعه برای مادرانمان رقم زده و تحمیل کرده، دهانشان را بستیم و نگذاشتیم خودشان باشند.

من شعر نمی‌گویم! عذرخواهی می کنم! مادران سرزمینم! معذرت می‌خواهم که نادان و خودخواه بودم.

دختران سرزمینم! معذرت می‌خواهم که همه چیز را شوخی گرفتم و اعتماد به نفس را در شما کشتم.

فرزندان آینده وطنم، معذرت می‌خواهم که خواستم مادران شما (دختران نوجوان امروز) نادان بار بیایند تا ضعف‌های بی حد و حصر خودم را بپوشانم.

من برای شما شعر نمی‌گویم. بلکه بر فرهنگ و تفکر خودم مرثیه می‌سرایم و خود را اصلاح می‌کنم.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

سلام و درود خدا بر یگانه بانویی که در عرش الهی محبوب ملائکه مقرب و هم کلام با برترین آنان وحامل علم خدا یعنی جبرئیل امین بود. درود بیکران خداوند بر فاطمه (س) که بهجت قلب و نور چشم رسول (ص) و عزیزترین انسان ها در پیشگاه او بود؛ وجودی که نور پیامبر (ص) سراسر او را احاطه نموده بود و از جهت شبیه ترین مردم در رفتار وکردار به رسول خدا بود.

این چه موجودی است که رسول خدا به هنگام قیامت و صحنه محشر جبرئیل از طرف راست او و مکائیل در جانب چپ، وامیر المؤمنین سلام الله علیه در جلو او، ودو آقا، جوانان اهل بهشت (حضرت امام حسن وحضرت امام حسین علیه السلام ) در پشت سر او حرکت می کنند و اینچنین با جلالت وارد محشر می گردد و ندایی از جانب حق تعالی می رسد و ایشان را به خلائق معرفی می نماید تا این که وارد بهشت شود و خداوند به او می فرماید از من درخواست نما تا به تو عطا نمایم و هر آرزویی که داری جامه عمل خواهم پوشاند و او در جواب خداوند عرض می کند؛ تو بزرگترین آرزوی من بودی و هستی. و از خداوند تقاضا می کند که محبین مرا به آتش دوزخ مسوزان و خداوند در جواب می فرماید: قبل از خلقت آسمان ها وزمین با خود عهد نموده ام که محبین تو را به آتش دوزخ نسوزانم.

مقصود از نقل این مطلب  آن است که، شخصیتی که اینچنین مورد احترام خدا ورسول خدا و انبیاء الهی است و کلام و وجود و حرکات او در ملک و ملکوت و در دنیا وآخرت تاثیر می گذارد؛ آیا بر ما نیست تا هر چه بیشتر خود را به این حقیقت نورانی نزدیک نمائیم؟ و آیا بر جامعه ما خصوصاً خواهران محترمه ما سزاوار است که از خیل کثیر وکوثر الهی که برای همه عالم است دور باشند؟

زهرای عزیز عشق واردت قلبی عاشقانه ما به تو تنها نه از آن روست که تو دخت رسول اکرمی کفو علی مرتضی وام ائمه و نه بدان روی که حبیبه و برگزیده پروردگاری و مظهر ولایت حضرت حق. و نه بدان جهت که در سیر به سوی معبود و محبوب به والاترین مرحله قرب ره یافتی. و نه بدان دلیل که رب العالمین بزرگترین فرشته مقرب را و سفیر وحی را که جبرئیل امین بود برای تسلی و دلداریت بر تو نازل فرمود.  و نه برای دیگر مقامات معنوی ومراتب بندگی تو.

گرچه هر یک از اینها کافی است تا هر کس را که از منزلت انسانی بهره ای دارد و در راه نیل به مقصد بزرگ آفرینش گام برمی دارد مجذوب تو سازد و مرغ جانش به هوای کوی تو پرواز کند؛. اما ارادت و محبت ما به تو علاوه بر این از آن روست که روز سپید کرامت وحیات طیبه جامعه - خانواده خویش را مدیون توایم . دلهای دختران ما قلبهای زنان ما ودر یک کلام زندگی ما از تو نور گرفته وبا نام تو و عشق تو معنا یافته است و خود را در پرتو شخصیت تو یافته ایم. ما اذعان داریم که همه چیزمان از تو و بیت تو و مکتب توست. همان بیت محقر و گلی؛ لکن معطر و منور و از تمامی جهان خلقت والاتر و برتر.  

تمام ارزش آن خانه کوچک و محقر و گلی همین است که خانه دل و وجود انسانها را نور و فضیلت بخشیده و بسوی مبدا آفرینش راه نموده است.

آری زهرای مظلوم و بال و پر شکسته؛ زنان ودختران ما سپیده انسانیت و فجر فضیلت خویش را مدیون تواند. توئی الگو و اسوه  و والا. تو با مبارزه قهرمانانه خویش راه ظلم ستیزی را به آنان آموختی و با عبادت، عفاف، عصمت و حجاب خویش مسیر تکامل و اوج عظمت یک زن را به جهان نشان دادی و با زهد و بی اعتنائی به مظاهر فریبنده مادی دنیا ارزش والائی انسان را تبلور بخشیدی و با حمایت از دین خدا و انقلاب پیامبر و امام خویش و تحمل سختی ها و ناملایمات به مبارزه برخاستی و با علم و معرفت خود بلندای منزلت انسانی را بخصوص برای زنان تبیین کردی و باارجمندترین شیوه خانه داری، شوهرداری، تربیت و پرورش فرزندان شیوه جهاد زن در اسلام را به نمایش گذاشتی و در یک کلام در تمام ابعاد و شئون زندگی، بهترین و ارزشمندترین روش زندگی و حیات زیبای انسانی را برای همیشه به انسانها آموختی.

ریشه عشق ما و علاقه ما به تو حکایتگر ارتباط  ما با یک تاریخ است.

او برترین بانوی جهان ، و بانوی بهشتی بوده است . فاطمه محبوبترین افراد نزد پیامبر بود ، آنچنان که پیامبر اکرم (ص) فرموده : فاطمه پاره تن من وروشنی دیده ومیوه دل من است . آنچه او را ناراحت کند مرا ناراحت می کند و آنچه شادش کند ، مرا شاد می کند ؛ او نخستین کس از اهل بیت من است که به من می پیوندد.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

در مرور تمام توصیه‌های مقام معظم رهبری که از آغاز مذاکرات تا پایان برجام بیان کردند وقتی به این بیانات می‌رسیم که فرمودند:«هر فرد و هر جریانی که برای اسلام و به نام اسلام کار می‌کند، اگر به آمریکا اعتماد کند، دچار خطای بزرگ شده و سیلی آن را خواهد خورد.» آن را شاه‌بیت تمام نصایح ریز و درشتشان درباره عدم اعتماد به آمریکا می‌بینیم اما این فرمایشات دقیق که بر اساس تجربه تاریخی ایران و دیگر کشورهای جهان به دست آمده بود و نقشه راه را ترسیم می‌کرد نتوانست دولت را از خواب برجامی بیدار کند، همه هشدار دادند اما چه سود!

آنهایی که باد توافقی نافرجام را به غبغب انداخته بودند باز هم برای اعتمادسازی بیشتر کدخدا سعی در دادن امتیازات بیشتر داشتند، زمان گذشت و آمریکایی که از ابتدا نیز بنایی بر ماندن در برجام نداشت باز هم عهدشکنی کرد آری رهبری بارها فرموده بودند که به آمریکا اعتماد نکنید، «این هم نتیجه‌اش».

حالا دولت ماند و هزاران وعده محقق‌نشده، حالا میلیون‌ها چشم منتظر مانده و دست چدنی که از دستکش مخملی بیرون آمده، از دید دولتمردان دوباره آمریکا بد شد اما چه سود؛ حالا ظریفی که کشور را با تضمین امضای کری به لبه پرتگاه برده بود، در اعترافی دیرهنگام می‌گوید: «توافق با آمریکا، به اندازه جوهر روی کاغذ هم ارزش ندارد.» اعترافی که تجربه آن برای کشور گران تمام شد، ظریف اعتراف کرد اما چه سود؛ دیپلمات‌ که انقلابی نیست، دوباره به دشمن اعتماد می‌کند، دوباره بی‌توجه به توصیه همه دلسوزان برای جبران خسارتی بزرگ دست به دامن چشم آبی‌ها می‌شود و به آغوش پلیس خوب بازی آمریکا و اروپا می‌رود، انگار دوباره باید هزینه‌ای بزرگتری بدهند تا بفهمند که دشمن قابل اعتماد نیست.

باز هم می‌گویم که اروپا و خنده‌های افسونگر موگرینی قابل اعتماد نیست اما چه سود؛ تا چشم به داخل کشور نباشد دوباره اعتماد به دشمن برایمان گران تمام می‌شود.

سید مصطفی میرزاباقری برزی

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

مرجع تقلید من ماه است که چون دستش مجروح بود، رساله اش را شهدا نوشتند.

در جاده اهواز – خرمشهر وصیتنامه هر شهیدی، رساله مرجع تقلید من است. رساله مرجع تقلید من، 300 هزار نسخه خطی است که هیچکدام به خط کوفی نیست و همه نسخه ها را با رنگ سرخ و همه خون در جزیره مجنون نوشته اند.

رساله مرجع تقلید مرا بر بالای چوبه دار آیت الله شیخ فضل الله نوری نوشته اند.

رساله مرجع مرا در تبعیدگاه شهید آیت الله مدرس و میدان تیر پادگان عشرت آباد تهران، با خون شهید نواب صفوی و اشک چشم آیت الله سعیدی نوشته اند.

مرجع تقلید من، سید علی است که ولی امر مسلمین جهان است، مجتهد جامع الشرایطی که نماد بصیرت است.

من گاهی که می خواهم از مرجع تقلیدم مسئله بپرسم، زنگ می زنم بیت رهبری، اما دغدغه‌ام شکیات نماز نیست، بی بصیرتی خواص است!

من شک ندارم که نماز مغرب را سه رکعت خوانده ام، اما یقین دارم که اگر در مسجد ضرار 40 رکعت هم نماز بخوانی قبول نمی شود!

ما مسجد ضرار هم داشته ایم، و عالم ضرار هم، آقازاده ضرار هم داشته و داریم!!

مگر یادمان رفته که عده‌ای از همان ها، حسین (علیه‌السلام) را مرتد خواندند چون مناسک حج را فدای اعمال شهادت کرد؟

من معتقدم، خانه خدا در مکه است، اما خدای خانه در فکه

روحانی پیش نماز محله ما آنچنان اسم و رسمی ندارد، اما پدر دو شهید است، ما به اینچنین پیش نماز و نماینده مرجع تقلیدی، قطرات خونمان را هم خمس می دهیم و همه هستی مان را زکات.

ما اهل رساله ایم و البته اهل رسالتیم، که در غدیر روی دوش علی (علیه السلام) افتاد و الان این رسالت بر دوش سید علی است.

روزگار را میبینی؟ بعضی ها برای عمار، ذغال فروش شده اند و روایت می کنند از پشت صحنه دیدارهایشان با علی زمان. و خیال می کنند ما فراموش می‌کنیم نامه سرگشاده و بدون بسم الله را و البته سخنان دو پهلو و سکوت برخی را در اوج مظلومیت سید علی

نه، ملاک؛ دیدار با علی و خاطراتتان با او نیست. ملاک، عمل به کلامی است که از دو لب مبارک مولایمان بیرون می آید.

به کوری چشم سران از رمق افتاده فتنه و حامیان آنها، رابطه ما با اماممان گرم گرم گرم است.

می دانید ما خامنه ای را چقدر دوست داریم؟ اینقدر که اگر بگوید دست سران فتنه را ببوسید، می بو سیم  و اگر حکم جهادمان دهد، اون وقت ما می دانیم و تیغ و حلقوم آقایون!

به کوری چشم خواص بی بصیرت و به کوری چشم اندک عالمان بی عمل، رابطه ستاره ها و ماه همچنان محکم و پابرجاست.

رابطه ما با خیل عظیم عالمان انقلابی، با مراجع بصیر و بیدار، رابطه مراد و مردی است. اما عالمان بی عمل باید پاسخگوی خدا باشند

ما میدانیم فالوده خوردن با بی.بی.سی و اسرائیل، حتی با آب کر و آب زمزم هم پاک نمی شود و بی بصیرتی عین ناپاکی است.

وارث را باید درست تقسیم کرد، همه اش را به آقازاده ها نداد و کراهت دارد با وجود ماه، همنشین کرم های شب تاب باشیم و قباحت دارد میان ماه و ستاره ها، به فکر جایگاه و مرید خود باشیم و می دانیم که در این هنگامه عجیب، شهید راه ولایت شدن واجب است.

سلام بر امام و مقتدای عزیزمان، سلام بر مراجع بصیر و پرتوان و انقلابی

سلام بر علمای زمان شناس و ولایی

و سلام برهمه یاران ولایت

و دشمنان داخلی و خارجی هم بدانند که اگر ازسرهایمان کوه بسازند، فرزندانمان هرگز در کتاب تاریخ خود، نخواهند خواند که : خامنه ای تنها ماند.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

می‌دانید درد چیست؟ آهان! دیدید اشتباه کردید! دستتان شکسته؟ این که درد نیست پای آدم هم که بشکند درد نیست، اصلا دور از جانتان، زیر غلتک ده تنی هم که بروید باز هم درد نیست.

به هر حال از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان که ما با هوش و ذکاوت بالایی که دارم! ـ اصلا خودمم هم شیفته این تواضعمان هستم ـ به این نتیجه رسیده ام که درد واقعی این است که شما مثلا دستتان بشکند، اما به جای آن که دنبال دلیل آن بگردید و بفهمید که چرا این اتفاق ناخوشایند برای شما افتاده و یک گوشه بنشینید و مدام تکرار کنید که تقدیر ما این بوده و حتما اتفاق بدتری در راه بوده و خدا را شکر که به همین ختم شد!

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

گاه که خواسته ای از درگاهش داری و هر لحظه با تمام وجودت ازش خواهش میکنی و دائم بین امید و نومیدیِ اجابت نوسان میکنی و مدام خواستتو تکرار میکنی که مبادا موقع اجابت از قلم بیفتی.


نوسان میکنی که میرا نشی، که به حساب بیای، که خاموش نشی، که زنده بر اینی که آرام نگیری .

درست از یه جایی به بعد . . .  تو  یه لحظه ای خاص . . . یه حسی میاد سراغت، یه حسی از جنس قناعت و رضایت


اونوقته که میگی: خدایا! راضیم به رضات


همون لحظه که این جمله رو گفتی و همه چی رو سپردی به صلاح و رضایت خودش، یه آرامشی میاد سراغت که جای همه بی تابیاتو میگیره و دلت آروم میگیره

                                                              الا بذکرالله تطمئن القلوب

       از هر کرانه تیرِ دعا کرده ام روان   . . .   باشد کز آن میانه یکی کارگر شود

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

طى زندگی یه جاهایی هست


که بعد از کلی دویدن وایمیستی


سرتو میندازی پایین و آروم میگی:


دیگه زورم نمیرسه ... !

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

فقیر به دنبال شادی ثروتمند و پولدار به دنبال آرامش زندگی فقیر است

 

کودک به دنبال آزادی بزرگتر و بزرگتر به دنبال سادگی کودک است

 

آنان که رفته اند در آرزوی بازگشت و آنان که مانده اند در دل رویای رفتن دارند

 

خدایا کدامین پل در کجای دنیا شکسته است که هیچکس به مقصد خود نمی رسد؟

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

۱۷ربیع الاول سالروز میلاد گهرافشان پیامبر اعظم حضرت محمد بن عبدالله(ص) اشرف و خاتم الانبیاء، بزرگترین و نشاط بخش ترین خبری است که عالم بشریت از ابتدای خلقت تا انتهای هستی متاثر از آن بوده و همانند ریسمان هدایت الهی، ضامن اتصال بشر به خالق هستی است.

 

پیامبر اعظم(ص) مولود ارده الهی برای مبارزه بی زوال با جاهلیت و شرک و ظلم و تباهی است و جهان را در احاطه کامل خویش گرفته و سعادت نهایی انسان را محال جلوه می داد و سیاهی ظلمت، آنچنان خورشید روشنایی و عدالت را بلعیده بود که زندگی انسان، تعبیری جز تسلیم و اسارت در کام دیو شوم شب نداشت و انسان، قربانی مطلق فساد فراگیری بود که از سوی حاکمان زر و زور و تزویر بر جوامع بشری حاکم بود.

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

خدایا!

سخت میترسم از گرفتار شدن به همان بلاهایی که دیگران را به خاطرش ملامت و یا بعضا قضاوت میکنم.

 

اینکه کسی بگوید من که عمرا فلان کار را نخواهم کرد یا به همان مرض مبتلا نخواهم شد، به نظرم دلیلی خواهد شد بر ابتلا به آن اتفاقات و این من را می ترساند.

 

خدایا خودم رو سپردم به خودت.

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

دولت تدبیر در پنجمین سال روی کار آمدن خود در اقدامی که به عقیده بسیاری از کارشناسان ناشی از فشار افکاری عمومی برای بهبود اقتصادی بود، کابینه خود را ترمیم کرد.

در این سری از اقدام‌های دولت سه نفر از وزیران دولت به جای عباس آخوندی، علی ربیعی و کرباسیان که کارشان به استعفا، استیضاح کشیده شد، در کسوت وزیر نشستند. در انتهای سال اول دولت این نفرات که جز نیروهای نزدیک به روحانی بودند، از قطار دولت پیاده شدند که نظرات مختلفی برای خروج آن‌ها وجود دارد.

یکی از مواردی که در چند هفته گذشته در دولت روحانی نمایان بوده، درگیری و به اصطلاح جنگ قدرت بین تیم نزدیک به روحانی از درون جریان حزب اعتدال توسعه و از سویی دیگر جهانگیری از طرف اصلاح‌طلبان است و این کار به قدری بالا گرفته که معاون اول رئیس‌جمهوری در مراسم تقدیر از صادرکنندگان با ناراحتی زیاد مدعی می‌شود که اجازه برکناری منشی خودم را ندارم چه برسد به تغییر مدیران دولتی!

روحانی نیز در اقدام خود در معرفی وزرا نفرات نزدیک به خود و جریان واعظی و نوبخت و به اصطلاح وام‌داران دولت را برای سه وزارتخانه صنعت، کار و اقتصاد معرفی می‌کند که هر سه در آزمون مجلس پیروز خارج می‌شوند. از نکاتی جالب توجه دولت باید حرف‌های روحانی در مجلس را دانست. وی خطاب به نمایندگان مجلس شورای اسلامی می‌گوید:  بعضی‌ها را به کار دعوت کردیم گفتند استخاره کردیم، خوب نیامد.

اینکه استخاره خوب درنیامده است نشان می‌دهد که وزرا یا برنامه درستی برای خود ندارند یا اینکه خودشان می‌دانند که کار برای ادامه وزارت بسیار سخت و دشوار است.

این رفتارهای ضد و نقیض دولت را باید در پازل اختلاف روحانی و جهانگیری و تمایل اصلاح‌طلبان برای استعفا و خروج معاون اول از دولت دید که اعتقاد دارند اسحاق جهانگیری باید برای انتخابات ۱۴۰۰ آماده شود و دلیل این مورد را نیز تمایل روحانی به رئیس‌جمهور شدن علی لاریجانی اعلام می‌کنند. با این وضعیت باید دید مشکلات اقتصادی مردم و کشور در این زمان فشارهای دشمن با بازی تغییر منشی یا استخاره حل می‌شود یا خیر؟

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

این "لایک" و "کامنت" و "استیکر" تو ایران خیلی به درد میخوره ها!

یه عده ای با لایک و کامنت و استیکر، کودکان سرطانی رو شفا میدن،

یه عده ای با لایک و کامنت و استیکر، گره از مشکلی باز میکنن!

با لایک و کامنت و استیکر، خلیج فارس رو از اعراب پس میگیرن!،

لایک میزنن و استیکر میفرستن به نشانه دعا،

هر روز با لایک کلمه پدر و مادر و استیکرهای مختلف، محبتشون رو به والدین نشون میدن،

هر لحظه به افتخار ایران و ایرانی لایک میزنن و استیکرهای نقشه ایران را میفرستن،

موقعی که از یه مطلب خوششون نمیاد خیلی مودبانه استیکر میذارن و دیس لایک (dislike) میکنن،

حتی وقتی یکی کامنت و مطلبی میذاره که فلانی فوت کرد، با لایک کردن و ارسال استیکر های مختلف و مرتبط، روح طرف را قرین رحمت می کنیم (تازه معلوم نیست لایک کردن یعنی اینکه خوشحالیم که طرف مُرد یا ناراحت!)

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

آنچنان جمعیت گسترده است که روایتگران در تخمین عدد و رقم آن، عنان تشخیص از دست داده اند؛ برخی می کوشند تا عدد را کاهش داده و نزدیک به 20 میلیون نفر برآورد کنند، عده ای دیگر تلاش می کنند رقم را بالا کشیده و تا 25 میلیون نفر اعلام نمایند.

در عصری که کتاب گینس، هر روز مشغول ثبت رکوردهای عجیب و غریبی است، یک پدیده تکرارنشده و بی سابقه با ابعاد باورنکردنی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی چندسالی است که چشم جهانیان را مسحور خود کرده و عنوان بزرگترین راهیپمایی انسانی دنیا را به خود اختصاص داده است.

چند سالی است که از چهل روز مانده تا روز اربعین حسینی(ع)، در بلاد مسلمین جنبشی عجیب به راه می افتد و گویی همه به سمت مغناطیسی بزرگ، کشانده می شوند. مغناطیسی که مرزهای رنگ، نژاد، ملیت و حتی دین و مذهب را درنوردیده و برای همگان، دعوت عام صادر نموده است.


http://www.dana.ir/News/552972.html

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

 

اگر کسی را دیدید که از کوچکترین چیزها لذت می برد،
محو طبیعت می شود، کمتر سخت می گیرد،
می بخشد، می خندد،
می خنداند و با خودش در یک صلح درونی است،
او نه بی مشکل است نه شیرین مغز!
او طوفان های هولناکی را در زندگی پشت سر گذاشته و قدر آنچه امروز دارد را می داند.
او یاد گرفته است که لحظه لحظه زندگی را در آغوش بگیرد

مصطفی برزی / Mostafa Barzi

بالاخره قصه ما به سر رسید

خدا کند که نباشد سر برادر زینت

 

 

مصطفی برزی / Mostafa Barzi