پس از شهریور سال 1320 و فرار رضاشاه از کشور، مردم ایران با استعمار خارجی و استبداد داخلی به مبارزه برخاستند که این مبارزات در اوایل دهه 30 شمسی به اوج خود رسید که دکتر محمد مصدق و آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی همراه با مردم انقلابی، این نهضت ملی را مدیریت کردند که قیام 30 تیر 1331 نقطه عطف این مبارزات محسوب میشد.
این قیام هر چند نقطه اوج تجلی وحدت رهبران نهضت ملی شدن نفت و یکپارچگی مردم انقلابی ایران بود، اما در ادامه حرکت به دلیل عدم توجه بعضی سیاستمداران و فرصتطلبی برخی دیگر استمرار نیافت و در نهایت به شکست انجامید.
پس از آنکه مصدق علاوه بر نخستوزیری، خواست وزارت جنگ را نیز بر عهده بگیرد، با مخالفت شاه مواجه شد و ناچار شد استعفا دهد. شاه که در پی بهانهای برای مهار نهضت ملی بود، از فرصت استفاده کرد و بلافاصله احمد قوام را مامور تشکیل کابینه کرد. در این میان آیتالله کاشانی که نخستوزیری مصدق را برای به نتیجه رسیدن ملی شدن نفت مفید میدانست، مردم را به قیام دعوت کرد و با اتخاذ تصمیمی قاطع، بازگشت مصدق به نخستوزیری را خواستار شد و تهدید کرد که اعلام جهاد میکند.
در 29 تیر 1331آیتالله کاشانی طی اعلامیهای خطاب به قوام چنین گفت: «احمد قوام باید بداند در سرزمینی که مردم رنجدیده آن پس از سالها رنج شانه از زیر بار دیکتاتوری بیرون کشیدهاند، نباید اختناق افکار عقاید را اعلام و مردم را به اعدام دستهجمعی تهدید نماید. من صریحا میگویم که بر عموم برادران مسلمان لازم است در راه این جهاد کمر همت بر بسته و برای آخرین مرتبه به صاحبان سیاست استعماری ثابت کنند تلاش آنان در به دست آوردن قدرت و سیطره گذشته محال است و ملت مسلمان ایران به هیچیک از بیگانگان اجازه نخواهد داد که به دست مزدوران آزمایش شده، استقلال آنان پایمال و نام باعظمت و پرافتخاری که ملت ایران در اثر مبارزه مقدس خود به دست آورده است، مبدل به ذلت و سرشکستگی شود.»
ایشان همچنین در مصاحبه با خبرنگاران داخلی و خارجی به صراحت اعلام کرد: «اگر قوام ظرف 48 ساعت نرود، اعلام جهاد خواهم کرد و شخصا کفنپوشیده پیشاپیش مردم به مبارزه خواهم پرداخت.»
قوام که مردی وابسته به استعمار و در خدمت دربار بود، لبه تیز حملات خود را متوجه رهبری نهضت یعنی آیتالله کاشانی و نیروهای مسلمان کرد، اما آیتالله کاشانی با انتشار اعلامیهای صدور فرمان نخستوزیری قوام را توطئه دانست و مردم را به حضور در صحنه فراخواند و بدین ترتیب وقایع 30 تیر شکل گرفت و علیرغم حضور تانکها در شهر تهران، مردم تهران و شهرهای مختلف کفنپوش به خیابانها ریختند که این تظاهرات توسط عوامل شاه به خاک و خون کشیده شد. حضور فداکارانه مردم در صحنه باعث شد پیروزی نهضت در ساعت 12 ظهر همان روز قطعی شود و شاه عقبنشینی کند و قوام عزل گردید و بار دیگر مصدق را به نخست وزیری منصوب کرد و وزارت جنگ را نیز به او سپرد.
غروب همان روز نیز آیتالله کاشانی با انتشار اعلامیهای، پیروزی ملت را تبریک گفت و از شهدای تیر تجلیل و تکریم کرد. این روحانی برجسته از مردم خواست به اعتصابها پایان دهند و قول داد با عاملین کشتار مردم برخورد کند. همان شب 30 تیز دادگاه لاهه رای به حقانیت ملت ایران در خصوص مناقشات ملی شدن صنعت نفت با دولت انگلیس داد.
اما پس از بازگشت مصدق به قدرت، وی سر ناسازگاری با نهضت ملی و شخص آیتالله کاشانی گذاشت و در اقدامی «سرلشکر وثوق» عامل کشتار مردم در قیام 30 تیر را به معاونت وزارت جنگ منصوب کرد!. وقتی آیتالله کاشانی به این عمل اعتراض کرد، مصدق در نامهای از آن روحانی مجاهد خواست تا در امور سیاسی مداخله نکند!
تلاشهای مصدق برای منزوی ساختن آیتالله کاشانی موجب شد مردم پشتیبانی خویش را از مصدق بردارند و 13 ماه بعد که آمریکا و انگلیس در 28 مرداد 1332 با دخالت مستقیم در امور کشور او را برکنار کردند، دیگر مردمی در صحنه نمانده بود که از مصدق حمایت کند.
قیام 30 تیر 1331 را باید یک نقطه عطف در تاریخ مبارزات ملت در نهضت ملی شدن نفت دانست، روزی که روحانیت و نیروهای ملی قدرت خود را به رخ استبداد داخلی و استعمار خارجی کشیدند و باید قهرمان اصلی این قیام را شخص آیتالله کاشانی دانست، اما متاسفانه برخی آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش میکنند تا نقش او را در این قیام منکر شوند.
http://ana.ir/news/407863
سیدمصطفی میرزاباقری برزی