❤ بِسمِ اللهِ الرَحـمنِ الرَحیم. وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَــقُـــولُـــونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ و ما هُوَ إلا ذکرٌ اللعالمین❤
سالهاست که جنگ پایان یافته ولی هنوز عطش شهادت بر لبهای خشک و ترک خورده بشر تازیانه میزند. آن زمان که دروازههای بهشت باز بود هر کسی با حرفهای خود را به آن باب میرساند و ما نسل سومیها (یا همان دهه شصتیها) هم که دستمان درگیر صفر و یک است، بابی را گشودیم تا جرعهای را تا شهادت بنوشیم. افتخارم این است که سرباز ولایت فقیه هستم و هرچند دستم خالیست، اما دلم پر است از عشق به ولایت. افتخارم پایبندی به دین مبین اسلام و فرهنگ و تمدن غنی ملی ایرانی است؛ که اگر این دو را در کنار هم حفظ کنیم به اوج قلههای افتخار و سعادت خواهیم رسید. اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه.
خدایا ببخش مرا:
به خاطر مطالبی که به خاطر تو ننوشتم، به خاطر کامنتهایی که تو در آن نبودی، از اینکه با مطالبم بندهای را از تو دور کردم، که میتوانستم با اطلاع بیشتر بنویسم اما کم کاری کردم، که وقتی مطالبم پرنظر و پر بازدید شد، گمان کردم که از سعی تلاش خودم است و تو را فراموش کردم، که در وبلاگی مطلبی به چشمم خورد که تو در آن بودی ولی در آن تأمل و درنگ نکردم، به خاطر اینکه به دوستی در وبلاگی بیادبی و یا بیاعتنایی کردم، به خاطر اینکه شکر این نعمت را بجا نیاوردم، برای اینکه بدون قصد قربت پشت میز کار نشستم، که گاهی اوقات به جای وظیفه و تکلیف به سلیقه خود نوشتم و نظر گذاشتم، که کلبه ام آماده پذیرایی از حضرت ولیعصر (عج) نبود، چرا که برای خود مینوشتم نه برای او، خدایا از «تو» نوشتن را به من آموختی، «برای تو» نوشتن هم به من بیاموز که چه سخت و چه شیرین است «برای تو» نوشتن.
واژه میهمان یواش یواش دارد از واژهای دوستداشتنی به عاملی برای اضطراب و دلهره تبدیل میشود. وقتی نام میهمان به گوش مادر خانواده میرسد، اولین چیزی که به ذهنش خطور میکند، این است: در خانه چه داریم؟ چه چیزهایی باید بخرم؟!
یادش بخیر قدیم، نه خیلی قدیم و همین چند سال پیشها. میگفتیم میهمان روزی خود را با خود میآورد و برکت خانواده است، اما الان میهمان به سبب تشریفات فزاینده، برکت را از خانوادهها زدوده و عاملی برای دوری خانوادهها از هم و کم شدن ارتباطات انسانی در جامعه شده است.
کجا رسم بود که حتما برای هر میهمان آجیل و میوه و شیرینیهای جورواجور و تنقلات و سفرههای آنچنانی تهیه شود. میهمان سرزده میآمد و چای تلخ تنها وسیله پذیرایی بود، اما صحبتهای شیرین، اختلاط و گپ و گفت صمیمی و بذلهگویی و نقل و خاطره، روشنی بخش فضای خانه میشد.
بخشی از این تغییر در سبک زندگی، معلول زندگی ماشینی است اما بخش اصلی آن که همین تشریفات است، خیلی ربطی به زندگی ماشینی ندارد و خود ما هستیم که چنین فرهنگ نادرستی را باب کردهایم و همچنان داریم آن را گسترش میدهیم.
مگر در کشورهای صنعتی، تشریفات در خانوادهها این طوری است؟ سفره خانوادههای معمولی ما را با آنها مقایسه کنید و یا نحوه میوه خریدین و خوردن ما را و پُر حجم خوردن ما که باعث پایین آمدن ضریب سلامتی شده است.
اما اینکه این فرهنگ را چه کسی و چه نهادی باید اصلاح کند، خداروشکر سازمانهای مسئول زیاد داریم. شورای فرهنگ عمومی داریم، شورای عالی انقلاب فرهنگی داریم، رسانه ملی داریم و دهها سازمان ریز و درشت دیگر، اما من میگویم همه اینها را فراموش کنید و خودمان باید دست به کار شویم و این کار را از یک جایی شروع کنیم.
در همین شبکههای اجتماعی، همین مجامع انسانی در فضای مجازی، بیایید فرهنگ سادگی و دوری از تکلف و تشریفات را تبلیغ کنیم و البته عمل کنیم. خودمان با فامیل های نزدیک، با برادر و خواهر، پسرخاله و دخترخاله و پسرعمو، پسردایی و خلاصه هرچی فامیل نزدیک هست و ارتباط داریم، قرار بر سادگی میهمانیها و افزایش رفت و آمدها و ارتباطات خانوادگی بگذاریم. همین طوری است که این کار میتواند به تدریج به فرهنگ غالب تبدیل شود و جای تشریفات آزاردهنده کنونی را بگیرد
امتحانش ساده است. این کار را با نزدیکترین کسی که با او ارتباط دارید، شروع کنید؛ قرارتان این باشد: بعد از این بیشتر از یک نوع غذا در سفره ممنو. ترجیحا غذای بدون برنج و سنتی. یک در میان، میهمانی به صرف فقط چای و میوه. اختصاص وقت بیشتر به گپ و گفت. خاموش کردن تلویزیون (این وسیله ضدخانواده در میهمانی). آوردن کودکان و نوجوانان به پای گپ خانوادگی و دور کردن آنها از موبایل و گیم و کامپیوتر. گاهی بردن سفره ساده و صمیمی به یک بوستان نزدیک منزل و استفاده از طبیعت و قرارهای مستمر هفتگی برای دیدار.
خانوادهای در عصر سرعت و ماشین شاد خواهد زیست که خود بتواند در شلوغی و هیاهوی شهر آلوده، فضایی دنج، انسانی و عاطفی در کنار انسانهایی که دوستش دارند، فراهم کند. این فرمول غلبه بر تشریفات است؛ بسمالله.