اینک که این یادداشت را مینویسم شامگاه جمعه است و یک روز از نقض برجام توسط کدخدای جهان! گذشته.
ما که از اول "امید"مان به خدا بود، اما خدایی "امید" خیلیها "ناامید" شد. خداوند این حال و احوال را نصیب هیچ بنده مؤمنی نگرداند! تلنگری بود "دوباره" برای آنان که در خوابند، بلکه بیدار شوند و عبرتی پذیرند اما چه حاصل برای آنان که خود را به خواب زدهاند؟!
شامگاه جمعه است و تنها ساعاتی از تمدید تحریم ده ساله ایران توسط کدخدا! گذشته. حالا دیگر یک سالی میشود که برخی از این طرفهای مذاکره هر غلطی خواستهاند کردهاند و هر حرف زیادیای به زبانشان آمده زدهاند و هر بار آقایان آمدهاند پشت دوربین رجز خواندهاند و خط و نشان کشیدهاند که اینبار دیگر ال میکنیم و بل میکنیم و هنوز بعد از یکسال همان است که ال بکنند و بل بکنند! محض رضای خدا یک چشمه از اینهمه الها و بلها را نشان بدهید تا دلمان خوش باشد دولتی که اینهمه فریاد بر سر منتقدان داخلی میزند و منتقدان دولت را "مخالفان نظام" و «بی سواد» میخواند، لااقل یکی از آن هزاران را خرج دشمنی میکند که نه چپ برایش توفیر دارد نه راست، نه اصلاحطلب میشناسد نه اصولگرا، دشمنی که با یک حقیقت طرف است؛ "ایران اسلامی"و مادام که به این حقیقت ناب تعهد داشته باشیم و ناممان "مسلمان ایرانی" باشد، این نهضت همچنان ادامه دارد؛ دریغ و صد دریغ که یکسال است سوزن وزارت خارجه گیر کرده است روی "این اظهارات غیرسازنده است"،"این اظهارات مصرف داخلی دارد"، "آنها تفسیر خودشان را میگویند» و...!
اگر غیر از این بود آنها غلط میکردند دوباره تهدید کنند و دوباره تحریمها را تجدید و حالا تحقیر! نمیدانم چه اتفاق دیگری باید بیفتد تا آقایان باورشان بشود اینها "دشمن"اند و از «دشمن» جز دشمنی انتظاری نمیرود، این نیش که این عقرب جرار زد و رفت، مقتضای طبعش بود، سرزنشی او را نیست! شگفت از کسانی است که خیال میکنند با «لبخند» قادر به فتح دنیایند! شگفت از کسانی است که خیال میکنند به اعجاز «لبخند» میتوان دل «دشمن» را نرم کرد و با «نرمش» از دشمنی او کاست! این مردک همه اینها را هم که میگفت دردی نداشت، اگر پیش از آن با جناب رئیس دست نداده بود، صدبرابر اینها را هم که میگفت غمی نبود
- همچنان که بارها گفته بودند- غم که چه عرض کنم، فدای آن مولای عزیزی که فرمود: «اینها تفریح ما بود در دوران نقاهت». خدای من، چقدر فاصله است میان آن رفتار و میان این کردار. حالا اما سوال این است که چه حاصل از آن دیدار؟ اگر قرار باشد دیدار کنید و امتیاز بدهید و کوتاه بیایید و همان آش باشد و همان کاسه و نه تحریمی ترک بردارد و نه یاوهای تمام شود، به عقل معاد که هیچ، با کجای عقل معاش این معامله همخوان است، حالا اصلاً عزت و غیرت هم به کنار!
ایران هم آن زمان که «همه را به «گفتوگو» دعوت کرد» پاسخ خود را دریافت، هم اینزمان که به «جهان عاری از خشونت و افراطیگری»! به خدا «ادب هم آداب دارد»! اینکه چه کسی را به «گفتوگو» فرابخوانید و چه کس را به «جهان عاری از خشونت و افراطیگری»، خودش محل اعراب است! هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد؛ «شیطان» را که به «گفتوگو» بخوانی «محور شرارت» مینامدت و «تروریست» عنوانت میدهد و یانکیهای هفتتیرکش را که «باهوش و مؤدب» بخوانی سفیرت را دیپورت میکنند و گزینههای پوسیده روی میزشان را به رخت میکشند! کافی نبود پاداش آن «تماس با شیطان» که اینک به «دیدار روباه» رضایت دادید؟ شما همچنان به اعجاز «کلید» ایمان دارید؟ نکند معتقدید «تا سه نشه، بازی نشه»! به خدا «نرمش» هم حدی دارد، آقایان شما را به خدا در نرمش کمی «اعتدال» داشته باشید! این بود «اعتدال»؟! والله و بالله و تالله «امت وسط» قرآن «اشداء علیالکفار»ند، «کأنهم بنیان مرصوص»اند، «جاهد الکفار و المنافقین و أغلظ علیهم»اند...!
بماند که در میانه همین دو برههای که شما با افتخار به آن اشارت میکنید و عامدانه بر بازه میان آن چشم میبندید، اگر «تحریم» بودیم، لااقل «تحقیر» نمیشدیم که برای ملتی آزاده چون ما «تحریم» صدبار شرف دارد به «تحقیر»! که حالا به لطف «تدبیر» شما و امثال شما از «تحریم» که نکاستند هیچ، راه «تحقیر» هم برایشان باز شده است! زیادی در برابر آنها «ظریف» بودهاید، که بعد از اوبامای روسیاه، این انگلیسی خبیث هم شاخ شده است...! حالا این ماجرای دیروز را بگذاریم کنار، شاهکار حاج قاسم در سوریه و عراق! ای کاش «سرهنگ»ها به میدان رفته بودند
اما چرا! شاید بدانم دلیل این تعارف چیست: «مردم ایران پایبند به اصول و ارزشهایی هستند که استقلال، توسعه و غرور ملی در رأس آنهاست. مردم، عملکرد دولتهای خود را براساس همین معیارها مورد ارزیابی قرار میدهند. اگر این واقعیت بارز ملی از سوی طرفهای مذاکرهکننده مورد توجه قرار نگیرد و دچار خطاهای محاسباتی شوند، یک فرصت استثنایی و تاریخی را از دست خواهند داد.» «فرصت استثنایی و تاریخی» همان چیزی است که خیلی وقت است جناب ظریف مأموریت یافته حالی این زباننفهمها بکند اما ظاهراً تلاشهایش نتیجه نداده که آقای رئیس شخصاً وارد گود شدهاند! حالا باید از رئیسجمهور «حقوقدان»مان پرسید اینگونه میخواهید سوگندتان را در صیانت از منافع ملی محقق کنید؟