ﺁﻗﺎﯼ ﻣﺠﺘﺒﯽ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ ﺗﻮ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﻧﯿﺴﺘﯽ. ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﯾﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﻭﺳﻌﺖ ﺑﻬﺸﺖ ﻭﻟﯽ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺁﭘﺎﺭﺗﻤﺎﻥ ﮐﻠﻨﮕﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﺍﯼ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮔﻨﺞ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎ ﺯﺍﺩﻩ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻣﯽ
ﮔﻔﺘﻨﺪ ﯾﮏ ﮐﺎﻣﯿﻮﻥ ﺷﻤﺶ ﻃﻼ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺩﻭﻟﺖ ﺗﺮﮐﯿﻪ ﺻﺎﺣﺒﺶ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ ﻭﮔﺮﻧﻪ ﺍﻵﻥ ﻣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﻤﺎ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ.
ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﻔﺎ ﻭ ﺳﯿﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﻔﺮ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺝ ﺑﺮﻭﺩ ﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﻣﺄﻣﻮﺭﯾﺖ ﺑﺎ ﺣﻘﻮﻕ 14 ﻣﯿﻠﯿﻮﻧﯽ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺣﻘﻮﻕ ﮐﻢ ﺑﻪ
ﻃﻼﺏ ﺩﺭ ﻗﻢ ﺩﺭﺱ ﺧﺎﺭﺝ ﺗﺪﺭﯾﺲ ﮐﻨﺪ.
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺑﯿﮕﺎﻧﮕﺎﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﺧﻮﺩ ﻭ ﭘﺪﺭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺁﺷﻮﺏ ﺯﺩ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻪ ﻣﺼﻠﺤﺖ ﺍﯾﻦ ﻧﻈﺎﻡ ﺑﯿﻨﺪﯾﺸﺪ.
میگویند رقم های سنگین می گیرند و به سوریه میروند. اصلا گیریم هم که بگیرند؛ گوارای وجودشان
هموطن پر حاشیه!
دو برابر آن چیزی که در ذهنت داری و با زبانت جار میزنی را اگر به تو بدهند حاضری بروی؟ و حاضری فقط یک صبح تا ظهر جانت را به خطر بیاندازی؟
هموطن آریایی که خون اهورامزدایی در رگهایت جاری است!!
یادت باشد این قوم چموشی (داعش) که سر می برند و غارت می کنند، محصول طویله جهانی است به نام غرب که شما بهشتت را آنجا جستجو میکنی. افسار این حمارهای انسان نما از دست اربابانشان هم در رفته.
امروز اتفاقی بعد مدتها سوار BRT شدم و شلوغ بود؛ چند ایستگاه که گذشت خلوت شد ماشین ؛ و تعداد صندلی های خالی زیاد شد.
تو یکی از ایستگاها این دو نفر مامورای عزیز شهرداری اومدن بالا و با کمال تعجب نشستن روی زمین و روی صندلی ها نشستن. وقتی ازشون سوال کردم چرا رو صندلی نمی شینید؟ گفتن: لباسامون کثیفه درست نیست.
در کل مسیر من و بقیه مسافرا اصرار می کردیم که بشینن روی صندلی اما قبول نمی کردن. اونجا بود که فهمیدم شعور و شخصیت هیچ ربطی به شغل و جایگاه توی اجتماع نداره ؛ اونجا بود که فهمیدم چقد کم داریم از این آدما تو کشورمون..!