باز هم عرفه، با همه راز و رمزهایش از راه رسید. روزى پر از شور و شیدایى و شناخت؛ روز خوشه چینى بندگان از پهن دشت معرفت الهى؛ روزى که نگاه قلب ها، بیش از همیشه به آسمان است؛ روز چشمه اى بارانى و نیازهاى آسمانى.
آرى، عرفه، روز بازگشت عارفانه است از کجراهه گمراهى و تاریکى، به شاهراه هدایت و نور...
زانو بزن! اینجا آستان خاکساریست، اینجا بلندمرتبه ترین نقطه تعالی انسان است. این سجدهگاه، این خاک، این صحرا، صحرای عرفات است و تو حاجی کعبه شوق.
عاشقتر از همیشه آمده ای به عرفات شوق، به عرفات عشق، به عرفات بندگی؛ در صحرایی که مجنون ترین مجنون ها لیلای نفس را وارهانیده اند و در پی جنون خویش لیلای بندگی را وادی به وادی، واحه به واحه جستجو می کنند.
این صحرا، صحرای عرفات است که صحرای محشر است و تو در میان عاشقان، به پایکوبی و دست افشانی پرداخته ای در سجده های شوق، در سجدههای بندگی و دلدادگی؛ عیدتان مبارک!