سلام بر طبیبی که بیماران غریب عشق را که کنار شفاخانه ضریحش دخیل معرفت بسته اند را مینوازد و درِ شفاخانه پنجره فولادش به روی همه بیماران هدایت و سلامت باز است.
سلام بر او که سریر شاهی اش را کنار میگذارد و با غلامان خود پای سفره دلشان، با هم نان غصه میخورند. السلام علیک یا معینَ الضُعفا و الفقراء.
نمی دانم چه سری است که هر بار که میشنوم اشک در چشمانم جمع می شود: السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا.
تارو پود وجودم یخ زد؛ از همان لحظه ای که برای بار آخر از باب الرضا دست به سینه از محضرتان خداحافظی کردم .
مولا اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است وآتش غفلت روز به روز شعله ور تر می شود و کار و کاسبی وجدان روز به روز کسادتر!