شدت گرفتن حضور احمدی نژاد در محافل عمومی و برپایی نمایشهای جالب از سوی طرفداران وی برای روایت یک نوع بیعت دوباره از جانب مردم با رئیس دولتهای نهم و دهم هم نمیتواند من را متقاعد کند که فردی با زیرکی او میخواهد همان اشتباه میرحسین موسوی را تکرار کند.
محمود احمدینژاد به خوبی میداند که آمدنش در سال 96 و رقابت با رئیس کنونی دولت مترادف است با مرگ حتمی وی در عالم سیاست و مسئولیت و این عجلهی در رسیدن به قدرت یعنی همان اتفاقی که برای موسوی افتاد.
فرای از اینکه طرفداران احمدینژاد با کدام عقل و منطق عبور او را از شورای نگهبان حتمی میدانند باید به این نکته هم اشاره کرد که سه، چهار سال زمان کمی برای فراموشکاری مردم در تناسب با خدمات نامبرده است! خدماتی نظیر همان اتفاقی که در حوزهی دارو افتاد و کودک و نوجوان، زن و مرد، پیر و جوان این مملکت در بدبختی خودشان و سیاستزدگی و اختلافات آقایان دست و پا زدند، خدماتی نظیر قهر و خانهنشینی، تمرد از اجرای دستور صریح رهبری برای برکناری فرد مسالهدار، خدماتی نظیر آن چه که معاون اول و برخی دیگر از نزدیکانش را راهی اوین کرد و برخی دیگر را..
فکر نمیکنم حضور چند هزار نفری مردم پای درس انسانشناسی و جهانبینی احمدینژاد که ساعتها در این باره برای مردم سخن میراند ملاک خوبی برای ترجمه رجعت باشد! همان اصطلاحی که این روزها در توهماتشان زیاد به چشم میخورد.