نقشه مشهد را که روی زمین پهن میکنیم، بهشت مقابل چشمانمان سبز میشود.
و مگر میشود قطعهای از بهشت روی زمین باشد و شلوغ نباشد؟!
آنجا همیشه شلوغ است و چه زیباست که این حالت توفایی همیشه در سیطرهای عرفانی است.
اینجاست که چشمهایت خود به خود میجوشند و دستهایت به طرف ضریح قد میکشند،
گویی این غریب، تمام غربا را در آغوش مهربان خود کشیده است.
حاجتت را بگویی یا نگویی مهم نیست و تنها کافی است بگویی: السلام علیک یا علی ابن موسیالرضا(ع)
آری! حَرَمت، قبله دل های شکسته است،
عالَم، با همه نگرانی ها و غم هایش، همین که دلش را به پنجره فولاد تو گره می زند، آرام می گیرد.
در کنار توست که روحم آرام است. در کنار تو نامم سلامت است، سعادت است. دلم همسایگی خداست.
درکنار توست که دستان مسافران، تایید حاجات خویش است.
می دانم، آمدی قلب ها را دگرگون کنی به اشارتی و روایتی.
می شناسیمت ای هشتمین چراغ آسمان ولایت
آمدی همه طلایی شوند از تابش نور علوی ات،
آمدی بر ردای روشن امامتت حلقه بزنند و در حصار ولایتت آرام بگیرند.
آمدی تا خاک را عطر و بوی بهشت بخشی؛
آمدی تا نور بخشی زمین را و به دست هر عاشقی شاخه معرفتی بدهی
آمدی تا مهربانی را تکرار باشی، علی دیگر باشی و ابوالحسن.
یا امام رئوف! من به محبت و ولایت تو پناه آورده ام.
مرا از هوای دل انگیز ولایت، سرخوش کن.
از انزوای این همه تاریکی به تو پناه می برم ای هشتمین خورشید
از تشویش بِرَهانم.
باران کرامتت را بر من بگستران.
رازی میان زمزمه های من با تو جاری است؛ راز نهانی ام را بخوان.
دل شکسته من، به پای بوس نگاهت غریب می آید
تو مرا جواب باش
سرگردانی ام را سامان ببخش.
السلام علیک یا امام الرئوف